گنجور

شمارهٔ ۱۷۱ - مطایبه

ای ملکزاده راندم ابیاتی
امتثالا لا مرک العالی
انت رکنی و منتهی املی
بک علقت حبل آمالی
فاش گویم که در ولایت فضل
ما همه بنده ایم و تو والی
تالی شعر من توئی که ترا
نیست یک تن در این جهان تالی
گرچه از بهر ماست دیوانم
شد گرو در دکان بقالی
تو مده رایگان ز دست آنرا
که بود قدر و قیمتش عالی
صاحبادانی آنکه سیم و زر است
اصل شادی و بیخ خوشحالی
خاصه آن زر که در بساط قمار
شد نصیبت به پاچه و رمالی
گر از آن قسمتم دهی و چو سرو
در گلستان مکرمت بالی
دامنم پرکنی از آنچه کنی
کیسه ابلهان از آن خالی
آن زمان هر دو مشتهر گردیم
تو به رندی و من به رمالی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ملکزاده راندم ابیاتی
امتثالا لا مرک العالی
هوش مصنوعی: ای فرزند ملک، من اشعار را به خاطر رعایت احترام و به خاطر مقام بلند تو بیان کردم.
انت رکنی و منتهی املی
بک علقت حبل آمالی
هوش مصنوعی: تو پایه و اساس منی و تمامی امیدهای من به تو وابسته است.
فاش گویم که در ولایت فضل
ما همه بنده ایم و تو والی
هوش مصنوعی: به وضوح می‌گویم که در سرزمین علم و فضیلت، همه ما غلام و بنده‌ایم و تو فرمانروا هستی.
تالی شعر من توئی که ترا
نیست یک تن در این جهان تالی
هوش مصنوعی: تو بهترین و بی‌نظیرترین کسی هستی که در این جهان وجود دارد و هیچ کس به پای تو نمی‌رسد.
گرچه از بهر ماست دیوانم
شد گرو در دکان بقالی
هوش مصنوعی: با اینکه این دیوان شعر به خاطر ما نوشته شده، اما اکنون به خاطر آن در مغازه یک بقال قفل شده است.
تو مده رایگان ز دست آنرا
که بود قدر و قیمتش عالی
هوش مصنوعی: هرگز آنچه با ارزش است را رایگان به کسی نده که لایق آن نیست و ارزشش را درک نمی‌کند.
صاحبادانی آنکه سیم و زر است
اصل شادی و بیخ خوشحالی
هوش مصنوعی: خوشبختی و شادی واقعی در داشتن ثروت و دارایی نیست، بلکه در درک و داشتن شخصیت والایی است که به آدمی احساس رضایت و خوشحالی می‌دهد.
خاصه آن زر که در بساط قمار
شد نصیبت به پاچه و رمالی
هوش مصنوعی: به‌ویژه آن ثروتی که از طریق قمار به دست آمد، در نهایت به پای تو و به دستان کسانی که فال و بخت‌بازی می‌کنند، خُوَند می‌شود.
گر از آن قسمتم دهی و چو سرو
در گلستان مکرمت بالی
هوش مصنوعی: اگر تو نیز سهم مرا به من ببخشی و همچون سرو در باغ کرامتت، پر و بالم را به من بدهی...
دامنم پرکنی از آنچه کنی
کیسه ابلهان از آن خالی
هوش مصنوعی: به من رحم کن و از چیزهایی که تو خود انجام می‌دهی، دامانم را پر نکن، زیرا کیسه نادانان از این موارد خالی می‌ماند.
آن زمان هر دو مشتهر گردیم
تو به رندی و من به رمالی
هوش مصنوعی: در آن زمان هر دو شناخته خواهیم شد؛ تو به عنوان شخصی فریبنده و من به عنوان کسی که رازها را پیش‌بینی می‌کند.