گنجور

شمارهٔ ۱۵۲

ای مجیرالسلطنه از سعدالملک
دفتری دارم ز سر تا پا گله
گر بگوئی بنده را کز دامنم
دست برکش چون نیم او را لله
پاسخت این است کاندر شرع ما
شد صغیران رادیت بر عاقله
می شناسم من ترا بر این گروه
سید و قوم و رئیس سلسله
لیک سعدالملک در این دوده هست
تلخ چون دربار گندم کاکله
دزدی و کلاشی اندر مذهبش
این یکی فرض است و آن یک ناقله
چشم دزدان از رخ ایشان برد
روشنی بعد از وزیر داخله
صبر من اندر بر اطماع وی
لقمه ای باشد برون از حوصله
آنچه کرده است او بمن هرگز نکرد
موش در انبار و گرگ اندر گله
تا بدانی شرح این راز نهان
گوش ده آگه شو از این مسئله
از کریمی بنده را ادرار جود
در کف وی شد به عنوان صله
لاجرم هر روز راندم نزد وی
قاصدی با ساز و برگ و راحله
بسکه مخلص را قلم خادم قدم
دست و پای هر دو شد پر ز آبله
کرد با گفتار تلخم طبع رام
ساخت بر دشنام سختم تن یله
بر تن او پوست چون چلپاسه شد
آنکه در ترکی بود کر تنکله
عنقریبستی که سعدالملک ما
افکند در کوه و صحرا غلغله
با سپاهی زفت و قطاع الطریق
با گروهی دزد و طرار و دله
زرگر و کاکاون و بیرانه وند
کوسه احمد لوئی جارو تله
حمله ور گردد با بناء السبیل
تنگ سازد راه را بر قافله
دست خاتونان ببندد همچو شمر
تیر بر طفلان زند چون حرمله
میمکد خون فقیران چون شپش
میگزد تخم غریبان چون مله
از خدا خواهم شبی او را چو موش
دست زیر سنگ و دمب اندر تله

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مجیرالسلطنه از سعدالملک
دفتری دارم ز سر تا پا گله
هوش مصنوعی: ای مجیرالسلطنه، من از سعدالملک نامه‌ای دارم که در آن از ابتدا تا انتها شکایت‌هایی وجود دارد.
گر بگوئی بنده را کز دامنم
دست برکش چون نیم او را لله
هوش مصنوعی: اگر بگویی که من از دامان خود دست می‌کشم، او را نمی‌توان از من جدا کرد.
پاسخت این است کاندر شرع ما
شد صغیران رادیت بر عاقله
هوش مصنوعی: پاسخ این است که در دین ما، کودکان باید تحت تربیت و توجه بزرگ‌ترها قرار بگیرند.
می شناسم من ترا بر این گروه
سید و قوم و رئیس سلسله
هوش مصنوعی: من تو را به عنوان یکی از افراد این جمع که مقام و رهبری داری، می‌شناسم.
لیک سعدالملک در این دوده هست
تلخ چون دربار گندم کاکله
هوش مصنوعی: سعدالملک در این خاندان وجود دارد، اما مانند درو کردن گندم، تلخی و سختی‌هایی هم دارد.
دزدی و کلاشی اندر مذهبش
این یکی فرض است و آن یک ناقله
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این اشاره دارد که در برخی از عقاید یا باورها، عمل نادرست و غیرقانونی می‌تواند تحت عنوانی خاص توجیه شود و از نظر اخلاقی به نوعی پذیرفته شده باشد. به عبارتی، در برخی از نظام‌های فکری، کارهای غیر اخلاقی به راحتی به عنوان یک وظیفه یا ضرورت مذهب یا باور شناخته می‌شود.
چشم دزدان از رخ ایشان برد
روشنی بعد از وزیر داخله
هوش مصنوعی: چشم دزدان به چهره آن‌ها روشنایی می‌بخشد، پس از آن که وزیر داخله از آن‌ها دور شود.
صبر من اندر بر اطماع وی
لقمه ای باشد برون از حوصله
هوش مصنوعی: صبر من در برابر خواسته‌های او مانند لقمه‌ای است که از توانم فراتر می‌رود.
آنچه کرده است او بمن هرگز نکرد
موش در انبار و گرگ اندر گله
هوش مصنوعی: او به من آسیب زده که هیچ موشی به انباری و هیچ گرگی به گله‌ای چنین آسیب نمی‌زند.
تا بدانی شرح این راز نهان
گوش ده آگه شو از این مسئله
هوش مصنوعی: برای اینکه از این راز پنهان باخبر شوی، به دقت گوش کن و درباره این مساله آگاهی پیدا کن.
از کریمی بنده را ادرار جود
در کف وی شد به عنوان صله
هوش مصنوعی: از بزرگواری یک شخص، من به واسطه generosity او از دستاوردهایش بهره‌مند شدم و این لطف را به عنوان پاداش دریافت کردم.
لاجرم هر روز راندم نزد وی
قاصدی با ساز و برگ و راحله
هوش مصنوعی: بنابراین هر روز برای او فرستاده‌ای فرستادم با تجهیزات و وسایل سفر.
بسکه مخلص را قلم خادم قدم
دست و پای هر دو شد پر ز آبله
هوش مصنوعی: به خاطر صداقت و خلوص او، قلم که باید خدمتگزارش باشد، به قدری در زندگی‌اش درگیر شده که دست و پایش پر از زخم و آزار شده است.
کرد با گفتار تلخم طبع رام
ساخت بر دشنام سختم تن یله
هوش مصنوعی: او با کلمات تند و تندخویی خود، روحی آرام را تحت تأثیر قرار داد و بر دشنام دشوار من، تن خود را رها ساخت.
بر تن او پوست چون چلپاسه شد
آنکه در ترکی بود کر تنکله
هوش مصنوعی: در این بیت، توصیف فردی است که به دلیل ویژگی‌هایش، ظاهری شبیه به چلپاسه (نوعی پناهگاه قدیمی و روستایی) پیدا کرده است. همچنین، به وضوح به این اشاره می‌کند که آن شخص در گذشته دارای شخصیتی متفاوت یا زیبا بوده و حالا به دلیل تغییراتی که بر او آمده، ظاهری نامناسب و زشت پیدا کرده است.
عنقریبستی که سعدالملک ما
افکند در کوه و صحرا غلغله
هوش مصنوعی: به زودی خواهی دید که سعدالملک ما در میان کوه‌ها و دشت‌ها صدای بلندی به راه می‌اندازد.
با سپاهی زفت و قطاع الطریق
با گروهی دزد و طرار و دله
هوش مصنوعی: به همراه گروهی از دزدان و راهزنان، و با نیروی نظامی قوی و خشونت‌آمیز، در حال حرکت هستند.
زرگر و کاکاون و بیرانه وند
کوسه احمد لوئی جارو تله
هوش مصنوعی: در این متن، اشاره به افرادی مانند زرگر و کاکارن (نوعی شغل یا پیشه) و همچنین اشاره به احمد لوئی و جاهایی مانند بیرانه می‌شود. به نظر می‌رسد که در اینجا به فعالیت‌ها یا شرایط خاصی اشاره شده است که ممکن است مربوط به زندگی روزمره یا کارها و روابط اجتماعی باشد. همچنین، اصطلاحاتی مانند جارو و تله نیز ممکن است نشان‌دهنده‌ی نوعی کار یا وضعیت خاص باشد.
حمله ور گردد با بناء السبیل
تنگ سازد راه را بر قافله
هوش مصنوعی: اگر کسی با راهی تنگ و باریک حمله کند، راه را بر کاروانی که در حال حرکت است، بسته و دشوار می‌کند.
دست خاتونان ببندد همچو شمر
تیر بر طفلان زند چون حرمله
هوش مصنوعی: زنان را در کارها محدود می‌کند و مانند شمر، به فرزندان بی‌پناه آسیب می‌زند.
میمکد خون فقیران چون شپش
میگزد تخم غریبان چون مله
هوش مصنوعی: خون فقیران مانند زیرکی شپش میل می‌زند و تخم غریبان را مانند مله می‌خورد. این بیان نشان‌دهنده‌ای از بی‌عدالتی و ظلمی است که بر فقیران و بیگانگان می‌رود. خون فقیران به راحتی هدر می‌رود و بار دیگر می‌تواند به تشبیه واقعی روزگار تلخی تبدیل شود.
از خدا خواهم شبی او را چو موش
دست زیر سنگ و دمب اندر تله
هوش مصنوعی: می‌خواهم شبی او را در شرایطی گرفتار و بیچاره ببینم، مانند موشی که زیر سنگی گیر کرده و دمش در تله‌ای افتاده است.