شمارهٔ ۱۵۰
گربه و موش بهم ساخته اند ای بقال
وای بر خیک پنیر و سبد میوه تو
ای پدر خانه و باغت به رقیبان دادند
دختر بیوه تو وان پسر لیوه تو
گشت قربان می و ساغر و شیرینی و شمع
زر تو سیم تو آیینه تو جیوه تو
ای پدر مرده بخود باش که در این دو سه روز
جفت همسایه شود مادرک بیوه تو
میتوان چاره این درد گران کرد ولی
خرد و هوش ندارد سر کالیوه تو
لیک خوش باش که از پای کند میکائیل
کفش تو چکمه تو موزه تو گیوه تو
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گربه و موش بهم ساخته اند ای بقال
وای بر خیک پنیر و سبد میوه تو
هوش مصنوعی: گربه و موش با یکدیگر دوستانه رفتار کردهاند و این برای تو که بقال هستی، نگرانکننده است. وای بر وضعیت پنیر و میوهات!
ای پدر خانه و باغت به رقیبان دادند
دختر بیوه تو وان پسر لیوه تو
هوش مصنوعی: ای پدر، خانه و باغت را به رقبایت سپردند. دختر بیوهات و فرزند پسر لیوهات را.
گشت قربان می و ساغر و شیرینی و شمع
زر تو سیم تو آیینه تو جیوه تو
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به صفات خاص و زیباییهای می و نوشیدنی، شیرینی و شمعی که به طلا و نقره نسبت داده شده، اشاره میکند. او به نوعی این عناصر را ستایش میکند و از زیبایی و جذابیت آنها در کنار هم سخن میگوید. همه اینها در یک تصویر زیبا و دلپذیر ترسیم شدهاند، که نشاندهنده لذت و شادی از زندگی و لحظات خوش است.
ای پدر مرده بخود باش که در این دو سه روز
جفت همسایه شود مادرک بیوه تو
هوش مصنوعی: ای پدر، خود را جمع و جور کن که در این چند روز، همسایهات ممکن است با مادرت که بیوه است، جفت و همدم شود.
میتوان چاره این درد گران کرد ولی
خرد و هوش ندارد سر کالیوه تو
هوش مصنوعی: میتوان برای این درد بزرگ راه حلی یافت، اما عقل و شعور تو نمیگذارد که به آن فکر کنی.
لیک خوش باش که از پای کند میکائیل
کفش تو چکمه تو موزه تو گیوه تو
هوش مصنوعی: اما خوشحال باش که میکائیل پای تو را از کفش و چکمه و موزه و گیوه آزاد میکند.