گنجور

شمارهٔ ۱۲۹

گر آسمان به دلم صد کوه بار کند
از نوک خامه خود فرهاد کوهکنم
از روزگار سیه خار است در جگرم
وز نام فرخ شه شهد است در دهنم
گر بخت یار شود کار استوار شود
این شهد را به مزم و آن خار را بکنم
هر جا که بارگهی است خورشید بارگهم
هر جا که انجمنی است سالار انجمنم

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر آسمان به دلم صد کوه بار کند
از نوک خامه خود فرهاد کوهکنم
هوش مصنوعی: اگر آسمان برایم دشواری‌های زیادی بیاورد، با قدرت نوشتنم می‌توانم آنها را به راحتی پشت سر بگذارم و سختی‌ها را تحمل کنم.
از روزگار سیه خار است در جگرم
وز نام فرخ شه شهد است در دهنم
هوش مصنوعی: از روزگار تلخ، زخم‌هایی در دل دارم و نام پادشاه نیک‌خوی در دهانم شیرین است.
گر بخت یار شود کار استوار شود
این شهد را به مزم و آن خار را بکنم
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال به یاری‌ام بیاید، همه چیز به خوبی پیش می‌رود. من این شیرینی را می‌چشم و از این ناخوشی‌ها رها می‌شوم.
هر جا که بارگهی است خورشید بارگهم
هر جا که انجمنی است سالار انجمنم
هوش مصنوعی: هر کجا که فضای مهم و با ارزشی وجود داشته باشد، من به عنوان نور آنجا قرار دارم و در هر جمعی که تشکیل شود، من رهبری آن جمع را بر عهده دارم.