گنجور

شمارهٔ ۱۱۵ - در جواب کسیکه از وی تلخنه دوغ خواسته فرماید

ای آن کسی که گرفته است آسمان شرف
ز آفتاب کمالت همیشه فرو فروغ
درون مزرع فضل و هنر ز قوس و قزح
نهاده کلک تو بر دوش گاو گردون یوغ
نه رعد نزد تویی حکمتی کند سرفه
نه ابر پیش تو بی علتی زند آروغ
توئی که در روشت کس ندیده است گزاف
توئی که در سخنت کس نیافته است دروغ
ترینه دوغت دادم به جای شهد سخن
که اصطلاح عوامست لفظ تلخنه دوغ

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آن کسی که گرفته است آسمان شرف
ز آفتاب کمالت همیشه فرو فروغ
هوش مصنوعی: ای کسی که آسمان به خاطر نور کاملت همیشه درخشان و روشن است.
درون مزرع فضل و هنر ز قوس و قزح
نهاده کلک تو بر دوش گاو گردون یوغ
هوش مصنوعی: در فضای پر بارش علم و هنر، قلم تو مانند یک بار سنگین بر دوش آسمان قرار گرفته است.
نه رعد نزد تویی حکمتی کند سرفه
نه ابر پیش تو بی علتی زند آروغ
هوش مصنوعی: نه صدا و رعدی که از تو می‌آید، بی‌دلیل و بی‌حکمت است و نه ابری که در برابر تو قرار دارد، بدون علت بر می‌آشوبد.
توئی که در روشت کس ندیده است گزاف
توئی که در سخنت کس نیافته است دروغ
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که هیچ‌کس در رفتار و کردار تو چیزی بی‌وجه و بی‌مورد ندیده و در گفته‌هایت نیز هیچ‌کس دروغی نیافته است.
ترینه دوغت دادم به جای شهد سخن
که اصطلاح عوامست لفظ تلخنه دوغ
هوش مصنوعی: به تو گفتم که دوغ را به جای شهد شیرین به کار می‌برم، چون این حرف، یک اصطلاح رایج و عامیانه است که به تلخی مزه اشاره دارد.