گنجور

شمارهٔ ۱۰۵

صنیع الممالک بود طرفه نقشی
که هر بنده را واجب است احترامش
چو دست طبیعت بزندان زهدان
ز ستر عدم خواست دادن خرامش
ز هر کشوری صانعی خواست ماهر
پی صنع آن ذات در بطن مامش
یکی ساخت چشمش یکی ساخت گوشش
یکی هر دو بازو یکی هر دو گامش
یکی کرد از خون لبالب عروقش
یکی ساخت بر تن مرتب عظامش
مع القصه کردند شکلی که مادر
ندانست حال رضاع و فطامش
چو زنگی جمالش چو ترکی فعالش
چو رومی خصالش چو هندی کلامش
یکی اهل داهومه پنداشت او را
یکی خواندی از مردم یار یامش
سرونش چو گاو و سرینش چو اشتر
چو زرافه کردن چو اشتر سنامش
ز هر موی او می برآمد مقامی
که دانای آن خواند والامقامش
سپس در پی نام او در ممالک
نمودند شوری خواص و عوامش
چو در صنع از جمله را بود شرکت
صنیع الممالک نهادند نامش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنیع الممالک بود طرفه نقشی
که هر بنده را واجب است احترامش
هوش مصنوعی: نقش و کارفرماهایی که در دنیا وجود دارند، به گونه‌ای طراحی شده‌اند که هر انسانی باید به آنها احترام بگذارد.
چو دست طبیعت بزندان زهدان
ز ستر عدم خواست دادن خرامش
هوش مصنوعی: زمانی که دست طبیعت خواست تا از عدم، موجودی را به دنیای وجود بیاورد، به آرامی و زیبایی این کار را انجام داد.
ز هر کشوری صانعی خواست ماهر
پی صنع آن ذات در بطن مامش
هوش مصنوعی: از هر کشوری یک صنعتگر ماهر خواسته شد تا برای تولید و خلق زیبایی به خالق اصلی آن توجه کند و در دل آن خلق مقام و صفاتش را بشناسد.
یکی ساخت چشمش یکی ساخت گوشش
یکی هر دو بازو یکی هر دو گامش
هوش مصنوعی: چشمش به یک شکل و گوشش به یک شکل دیگر ساخته شده است، همچنین هر دو بازویش و هر دو گامش هم به‌طور خاصی ساخته شده‌اند.
یکی کرد از خون لبالب عروقش
یکی ساخت بر تن مرتب عظامش
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرسازی از شکل‌گیری انسان و زندگی اشاره می‌شود، به گونه‌ای که خون و عروق او به گونه‌ای هماهنگ و منظم در بدنش قرار گرفته‌اند. این تصویر به وحدت و یکپارچگی ساختار بدن و زندگی اشاره دارد، جایی که تمامی اجزاء به صورت منظم و در پیوند با یکدیگر عمل می‌کنند.
مع القصه کردند شکلی که مادر
ندانست حال رضاع و فطامش
هوش مصنوعی: در نهایت، آنها به گونه‌ای عمل کردند که مادر نتوانست وضعیت شیردهی و جدا شدن از شیر فرزندش را درک کند.
چو زنگی جمالش چو ترکی فعالش
چو رومی خصالش چو هندی کلامش
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند زنگی‌هاست، جنبشش همچون ترک‌هاست، ویژگی‌هایش چون رومی‌هاست و گفتارش مانند هندی‌هاست.
یکی اهل داهومه پنداشت او را
یکی خواندی از مردم یار یامش
هوش مصنوعی: یکی از اهالی داهومه فکر می‌کرد که او را به‌عنوان یکی از دوستان و همراهان افراد دیگر می‌شناسند.
سرونش چو گاو و سرینش چو اشتر
چو زرافه کردن چو اشتر سنامش
هوش مصنوعی: شخصی که مانند گاو سرش بالا و بدنش همچون شتر است، می‌تواند به راحتی مانند شتر با قامت بلندش، به نماد زیبایی و قد بلندی تبدیل شود.
ز هر موی او می برآمد مقامی
که دانای آن خواند والامقامش
هوش مصنوعی: از هر موی او کمیابی و ارادت می‌جوشید که تنها دانا آن را والامقام می‌خواند.
سپس در پی نام او در ممالک
نمودند شوری خواص و عوامش
هوش مصنوعی: پس مردم، چه عده‌ای خاص و چه عموم، به دنبال نام او در سرزمین‌ها شوری و هیجانی برپا کردند.
چو در صنع از جمله را بود شرکت
صنیع الممالک نهادند نامش
هوش مصنوعی: وقتی که در آفرینش، همه موجودات در کنار یکدیگر بودند، سازنده‌ی این کائنات نام آن را گذاشت.