گنجور

شمارهٔ ۹۲

نادیده چنان مست تمنای تو گشتم
کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم
اندر طلب روی تو در دوزخ محنت
چون عابد گریان پی نادیده بهشتم
حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق
کز بام درافتاد به غوقای تو طشتم
خاک رهت از خون بصر گل کنم امروز
کز این گل پاکیزه سر شیشه سرشتم
تا روز دیگر کز سر خاکم بدمد خشت
امروز خط دوست بود سبزه کشتم
گیسوی خیالت به هوس بافتم ای وای
در گردنم افتاد همین دام که رشتم
اندر سر کوی تو من ای قبله عشاق
آسوده ز فکر حرم و دیر و کنشتم
پروانه صفت سوختم از آتش عشقت
بگذشت زسر آب وز پیمان نگذشتم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نادیده چنان مست تمنای تو گشتم
کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم
هوش مصنوعی: آنقدر غرق در عشق و خواسته‌ات شدم که اولین قدم از عمر باارزشم را نادیده گرفتم.
اندر طلب روی تو در دوزخ محنت
چون عابد گریان پی نادیده بهشتم
هوش مصنوعی: در جستجوی چهره‌ی تو در جهنم سختی‌ها مانند عابدی گریان هستم که بهشت را که هرگز ندیده دلتنگی می‌کند.
حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق
کز بام درافتاد به غوقای تو طشتم
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری دل‌انگیز است که مانند صدای خوش موسیقی در گوش‌ها طنین‌انداز شده و همه جا را پر کرده است. این زیبایی آن‌چنان تاثیرگذار است که باعث شده حتی از آسمان به زمین بیافتد و همه جا را تحت تاثیر قرار دهد.
خاک رهت از خون بصر گل کنم امروز
کز این گل پاکیزه سر شیشه سرشتم
هوش مصنوعی: امروز می‌خواهم خاک راه تو را با خون چشمانم گل‌زار کنم، زیرا از این گل پاکیزه، عطر و زیبایی وجودم را می‌سازم.
تا روز دیگر کز سر خاکم بدمد خشت
امروز خط دوست بود سبزه کشتم
هوش مصنوعی: تا روزی که از خاک بیرون بیایم، امروز با محبت و دوستی زندگی‌ام را شروع کرده‌ام و در این مسیر زیبایی‌ها را کاشته‌ام.
گیسوی خیالت به هوس بافتم ای وای
در گردنم افتاد همین دام که رشتم
هوش مصنوعی: موهای خیالت را به خواب و خیال بافتم، وای که همین دام که با دست خود درست کرده‌ام، گردن من افتاده است.
اندر سر کوی تو من ای قبله عشاق
آسوده ز فکر حرم و دیر و کنشتم
هوش مصنوعی: در گوشه کوی تو، ای محبوب دل‌باختگان، من آرامم و دیگر نگران حرم و صومعه نیستم و خود را در عشق تو غرق کرده‌ام.
پروانه صفت سوختم از آتش عشقت
بگذشت زسر آب وز پیمان نگذشتم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به شدت از عشقش سوخته و درد و رنجی را که تحمل کرده بیان می‌کند. او مانند پروانه‌ای است که به سمت آتش عشق پرواز کرده و می‌سوزد. حتی در شرایط سخت و دشوار، او از کنار آب و در برابر خطرات جان خود نمی‌گذرد و به وفاداری و پیمان خود پایبند می‌ماند.