گنجور

شمارهٔ ۹۳

مهر در بیت الشرف شد ما به زندان اندریم
ماه طالع گشت و ما با نحس کیوان اندریم
غرقه دریای اشگیم از غمش سر تا قدم
لیک از هجران او در نار سوزان اندریم
ای تن آسان مانده در ساحل باستخلاص ما
همتی بگمار کاندر موج طوفان اندریم
پرتوی ای مهر رحمت لطفی ای باد بهار
زانکه ما در دست سرمای زمستان اندریم
ای ز وصل دوستان آسوده در دارالسرور
یاد کن از ما که در این بیت الاحزان اندریم
روزگاری شد که با جمعی پریشان روزگار
بسته در زنجیر آن زلف پریشان اندریم
چون سکندر تشنه آب حیاتیم از لبش
زین سبب دیری است در ظلمات هجران اندریم
گرچه می نالیم چون بلبل ز هجرانش مدام
لیک از یاد رخش در باغ و بستان اندریم
نامسلمانست چشمش ای مسلمانان فغان
کاین زمان در دست ترکی نامسلمان اندریم
دیو در خلوتگه ماره ندارد کآشکار
با یر پرویان غیبی در شبستان اندریم
سرکشی کردیم از فرمان عقل اما بطوع
شهریار عشق را گردن بفرمان اندریم
از امیری خواستم اسرار پیر عشق را
گفت ما با کودکان در یک دبستان اندریم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهر در بیت الشرف شد ما به زندان اندریم
ماه طالع گشت و ما با نحس کیوان اندریم
هوش مصنوعی: داریم در مکان مقدسی عشق را تجربه می‌کنیم، اما ما در قید و بند گرفتاریم. در حالی که زمان خوبی برای شروع زندگی‌امان رقم خورده، به خاطر تاثیرات بد ستاره‌ها در موقعیتی نامطلوب قرار داریم.
غرقه دریای اشگیم از غمش سر تا قدم
لیک از هجران او در نار سوزان اندریم
هوش مصنوعی: من در دریایی از اشک غوطه‌ورم و از غم او تمام وجودم پر شده است، اما از دوری او در آتش سوزان رنج می‌کشم.
ای تن آسان مانده در ساحل باستخلاص ما
همتی بگمار کاندر موج طوفان اندریم
هوش مصنوعی: ای کسی که راحت‌طلبی و فقط در ساحل نشسته‌ای، در تلاش باش و زحمت بکش تا به ما بپیوندی، چرا که ما در میان امواج طوفانی قرار داریم.
پرتوی ای مهر رحمت لطفی ای باد بهار
زانکه ما در دست سرمای زمستان اندریم
هوش مصنوعی: ای نور مهر و رحمت، تویی که لطف و خوبی تو همچون وزش باد بهاری است، ما در حال حاضر در چنگال سرمای سخت زمستان گرفتار شده‌ایم.
ای ز وصل دوستان آسوده در دارالسرور
یاد کن از ما که در این بیت الاحزان اندریم
هوش مصنوعی: ای کسی که از دیدن دوستان در خوشی و سعادت هستی، به یاد ما باش که در این سرای غم و اندوه قرار داریم.
روزگاری شد که با جمعی پریشان روزگار
بسته در زنجیر آن زلف پریشان اندریم
هوش مصنوعی: زمانی فرا رسید که با گروهی در حال تأمل و ناراحتی، در قید و بند زنجیرهای آن موهای پریشان گرفتار شدیم.
چون سکندر تشنه آب حیاتیم از لبش
زین سبب دیری است در ظلمات هجران اندریم
هوش مصنوعی: ما مانند سکندر هستیم که به دنبال آب حیات می‌گردد و از آنجا که مدت زیادی است در تاریکی جدایی به سر می‌بریم، تشنه و مستاصل شده‌ایم.
گرچه می نالیم چون بلبل ز هجرانش مدام
لیک از یاد رخش در باغ و بستان اندریم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مثل بلبل به خاطر دوری او مدام نالیده و گله‌مندیم، اما همچنان تصویر زیبای او را در باغ و بستان با خود داریم و از یاد نمی‌بریم.
نامسلمانست چشمش ای مسلمانان فغان
کاین زمان در دست ترکی نامسلمان اندریم
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، آه چه بسیارند افرادی که با اینکه مسلمان نیستند، به چشم ما می‌خورد و این روزها ما در هاله‌ای از نامسلمانی قرار داریم.
دیو در خلوتگه ماره ندارد کآشکار
با یر پرویان غیبی در شبستان اندریم
هوش مصنوعی: در مکان‌های خلوت دیو به کسی آسیب نمی‌زند، زیرا در تاریکی با موجودات غیبی در حال راز و نیاز است.
سرکشی کردیم از فرمان عقل اما بطوع
شهریار عشق را گردن بفرمان اندریم
هوش مصنوعی: ما از دستورات عقل سرپیچی کردیم، اما با کمال میل و محبت، تسلیم فرمان عشق هستیم.
از امیری خواستم اسرار پیر عشق را
گفت ما با کودکان در یک دبستان اندریم
هوش مصنوعی: از یک امیر خواستم تا رازهای عشق را برایم بگوید، اما او پاسخ داد که ما با کودکان در یک مدرسه هستیم و هنوز در حال یادگیری هستیم.