شمارهٔ ۷۴ - حاجی ملک التجار در جواب نوشته و در دیوان ادیب ضبط است
روزگار زن جلب پرور خرابست ای ادیب
چشمه ای از دور اگر بینی سرابست ای ادیب
خون احباب است اندر جام زهرآلود دهر
مست پندارد که لبریز از شرابست ای ادیب
ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود
وعد ساعت را تو گوئی انترابست ای ادیب
زین ثقیلان و گر آنجا نان جهان اندر ستوه
خاک لرزان عالم اندر اضطرابست ای ادیب
بسکه طبع آزرده زین آوازها در گوش من
نغمه طنبور چون بانگ غرابست ای ادیب
هر که بوسد از دل و جان خاک پای بو تراب
ورد او یالیتنی کنت ترابست ای ادیب
آنکه گریانست در محراب طاعت تا سحر
سخت خندان در صف طعن و ضرابست ای ادیب
کفشدوز آمد به کف انبان، سگ از میدان گریخت
کو بدانست آنچه او را در جوابست ای ادیب
شمارهٔ ۷۳ - بمرحوم ملک التجار تهرانی که در ذوق و ادب معروف است نگاشته: روزگار از بسکه حلقومم فشارد ای ملکشمارهٔ ۷۵ - نکوهش القاب بی مورد: آفرین باد بر سروش الملک
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روزگار زن جلب پرور خرابست ای ادیب
چشمه ای از دور اگر بینی سرابست ای ادیب
هوش مصنوعی: در زندگی، شرایط زن مانند جلب پرورها خراب و نابسامان است. ای دانشمند، اگر از دور چشمهای ببینی، بدان که آن تنها یک سراب است.
خون احباب است اندر جام زهرآلود دهر
مست پندارد که لبریز از شرابست ای ادیب
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از درد و رنج است، انگار که دلسوزها و عزیزان ما در یک جام تلخ و زهرآلود قرار گرفتهاند. فردی که به ظاهر خوشحال و سرمست به نظر میرسد، در واقع نمیداند این شادیاش ناشی از اندوه و تلخیهای زندگی است. ای اهل علم و ادب، به این نکته توجه کن!
ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود
وعد ساعت را تو گوئی انترابست ای ادیب
هوش مصنوعی: در اینجا به تفاوتهای میان امور و شرایط مختلف اشاره شده است. وقتی به زمان حال میرسیم، به قضاوت و نظر متفاوتی برمیخوریم که نشاندهنده نوعی درک متفاوت از اوضاع است. به طوری که از یک طرف، حرف زدن درباره مسائل و اوضاع کنونی از یک عالِم به دیگر عالمان میتواند به تفسیرها و برداشتهای متفاوتی منجر شود.
زین ثقیلان و گر آنجا نان جهان اندر ستوه
خاک لرزان عالم اندر اضطرابست ای ادیب
هوش مصنوعی: از این همه سنگینی و فشار، اگر آنجا نان دنیا به همراه داشته باشد، زمین لرزان و جهان در اضطراب است، ای ادیب.
بسکه طبع آزرده زین آوازها در گوش من
نغمه طنبور چون بانگ غرابست ای ادیب
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه روح من از صداهای مختلف خسته و رنجیده شده، صدای طنبور در گوشم مانند صدای کلاغ به نظر میرسد، ای عالم.
هر که بوسد از دل و جان خاک پای بو تراب
ورد او یالیتنی کنت ترابست ای ادیب
هوش مصنوعی: هر کسی که با دل و جان خاک پای کسی را ببوسد، خوشا به حال او، ای نویسنده! کاش من هم خاک آن پای بندگی بودم.
آنکه گریانست در محراب طاعت تا سحر
سخت خندان در صف طعن و ضرابست ای ادیب
هوش مصنوعی: کسی که تا صبح در حال عبادت و ناله است، در مقابل دشنام و تهمت دیگران، چهرهاش لبخند است. ای نویسنده!
کفشدوز آمد به کف انبان، سگ از میدان گریخت
کو بدانست آنچه او را در جوابست ای ادیب
هوش مصنوعی: کفشدوز به دست کسی که در حال جمعآوری است رسید و سگ از میدان فرار کرد، چون فهمید که چه چیزی در انتظارش است. ای دانشمند!