شمارهٔ ۷۱ - نکوهش عدلیه عصر قاجار
باست و قاف محاکم قضیب استیناف
چنان سپوخت که دیگر نه است ماند و نه ناف
نشان عدل چه جوئی در این دو سر قافان
که زین شهپر سیمرغ شد به قله قاف
وزیر زیر لحاف از هوی سخن گوید
اگر چه حق نتوان گفت جز بزیر لحاف
غلاف . . . من است این وزیر دون پلید
که تیغ حق را پنهان کنند درون غلاف
شیاف . . . من است اینکه از بزرگی سر
بدهن گنجد در . . . یش نگنجد شیاف
نگاه آل مکرم به اهل ایران شد
چو حربیان به بنی هاشم بن عبد مناف
یکی مشاوره تأسیس شد بدرالعدل
که هست مذبح ایمان و مدفن انصاف
گرفته فاضل خلخالی اندر آن مسند
چو شیخ مهدی کاشی به مجلس اوقاف
برادران وطن را عدوی خود شمرند
که رشک و کینه جبلی است فی هوالاجیاف
وزیر دون چو به آزار بیگناهی زار
کمر به بندد و باشد زبون بگاه مصاف
از آن گروه ستمگر که در اداره عدل
حلیف باطل و با او بمائده احلاف
تنی سه چار پی مشورت برانگیزد
دهد برایشان دستوری از نفاق و خلاف
کسی که از طرف عدل حق نداشت عدول
اشاره کرده و تحریک سازد از اطراف
که بر زنند به یکباره پشم و پنبه او
بزخم مندفه ظلم و کینه چون نداف
همی بتازند آن جاهلان بدانایان
چنانکه سبع سمان زیر پای سبع عجاف
مسافران را عوعو کنان براه از دور
شوند همچو سگان قبیله بر اضیاف
درون روند تهی دست و چون برون آیند
ز سیم دامنشان پرچو دکه صراف
تمام آکل و ماکول جنس یکدیگرند
مرتبا ز اراذل بگیر تا اشراف
یکی درد دل اصداف بهر مروارید
یکی ز گوهر آبستن است چون اصداف
به نیزه طمع انجیده اند شانه عدل
چو شانه عربان از سنان ذوالاکتاف
درون محکمه بر ناز و عشوه افزایند
از آن سپس که ستانند رشوه قدر کفاف
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باست و قاف محاکم قضیب استیناف
چنان سپوخت که دیگر نه است ماند و نه ناف
هوش مصنوعی: قضاوت و عدالت در وضعیتهایی به قدری شدید و تاثیرگذار است که دیگر هیچ چیزی از آن باقی نمیماند و همه چیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
نشان عدل چه جوئی در این دو سر قافان
که زین شهپر سیمرغ شد به قله قاف
هوش مصنوعی: در جستجوی نشانههای عدالت در این دو سوی قاف، که از بالای این پرندهی افسانهای، سیمرغ، به قلهی قاف رسیدهایم.
وزیر زیر لحاف از هوی سخن گوید
اگر چه حق نتوان گفت جز بزیر لحاف
هوش مصنوعی: وزیر در زیر پوشش خواب به بیان نظرات خود میپردازد، اما نمیتواند حقیقت را بگوید مگر اینکه زیر آن پوشش باشد.
غلاف . . . من است این وزیر دون پلید
که تیغ حق را پنهان کنند درون غلاف
هوش مصنوعی: این وزیر پست و بیارزش، مانند غلافی است که شمشیر حقیقت را در خود پنهان کرده است.
شیاف . . . من است اینکه از بزرگی سر
بدهن گنجد در . . . یش نگنجد شیاف
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به موضوعاتی چون بزرگی و محدودیت اشاره دارد. میتوان گفت که برخی چیزها بسیار بزرگتر از آن هستند که در یک قالب معمولی یا مکان خاص جای بگیرند، و این موضوع نشاندهنده نوعی تناقض یا ناهماهنگی است. به نوعی به بیان این حقیقت میپردازد که بعضی از خواستهها یا شخصیتها نمیتوانند در چهارچوبهای متعارف جای بگیرند.
نگاه آل مکرم به اهل ایران شد
چو حربیان به بنی هاشم بن عبد مناف
هوش مصنوعی: نگاه پرمحبت آل مکرم به مردم ایران مانند توجه جنگجویان به بنیهاشم است، یعنی با ارادتی خاص و احترام فراوان به آنها نگریستند.
یکی مشاوره تأسیس شد بدرالعدل
که هست مذبح ایمان و مدفن انصاف
هوش مصنوعی: یک مشاوره به نام "بدرالعدل" تأسیس شده است که محلی است برای تقویت ایمان و حفظ انصاف.
گرفته فاضل خلخالی اندر آن مسند
چو شیخ مهدی کاشی به مجلس اوقاف
هوش مصنوعی: فاضل خلخالی در آن جایگاه نشسته است، همانگونه که شیخ مهدی کاشی در جلسهای مرتبط با اوقاف حضور دارد.
برادران وطن را عدوی خود شمرند
که رشک و کینه جبلی است فی هوالاجیاف
هوش مصنوعی: برادران وطن را به عنوان دشمن خود در نظر بگیرید، زیرا حسادت و کینه از ویژگیهای ذاتی و فطری انسانها است.
وزیر دون چو به آزار بیگناهی زار
کمر به بندد و باشد زبون بگاه مصاف
هوش مصنوعی: وزیر پستفطرت وقتی به آزار فرد بیگناهی میپردازد، برای او همچون زنجیری به درد میافتد و در روز جنگ به ذلت و نادانی گرفتار میشود.
از آن گروه ستمگر که در اداره عدل
حلیف باطل و با او بمائده احلاف
هوش مصنوعی: این بیت به انتقاد از گروهی میپردازد که در مسائل عدالت، همپیمان باطل هستند و به خاطر منافع خود با آنها همکاری میکنند. این افراد به جای تکیه بر حقیقت و انصاف، به ستم و ناعدالتی دامن میزنند.
تنی سه چار پی مشورت برانگیزد
دهد برایشان دستوری از نفاق و خلاف
هوش مصنوعی: بدن انسان با چند نفر مشورت میکند و برای آنها دستوری میدهد که از نفاق و اختلاف دور باشند.
کسی که از طرف عدل حق نداشت عدول
اشاره کرده و تحریک سازد از اطراف
هوش مصنوعی: کسی که به انصاف و عدالت پایبند است، نباید از مسیر حق منحرف شود و نباید دیگران را به تحریک وادارد.
که بر زنند به یکباره پشم و پنبه او
بزخم مندفه ظلم و کینه چون نداف
هوش مصنوعی: به ناگاه بر او میتازند و لباسهایش را پاره میکنند، همچنان که در جایی که کینه و ظلم حاکم است، پشمی از چرخ میریزد.
همی بتازند آن جاهلان بدانایان
چنانکه سبع سمان زیر پای سبع عجاف
هوش مصنوعی: جاهلان مانند درندگان گرسنه به دانشمندان حمله میکنند و بر آنان تسلط پیدا میکنند، درست مانند حیوانات چاقی که بر حیوانات لاغر فشار میآورند.
مسافران را عوعو کنان براه از دور
شوند همچو سگان قبیله بر اضیاف
هوش مصنوعی: مسافران را به برافروختن وادار کن تا از دور به راه بیفتند، مانند سگهایی که از قبیله خود به سوی مهمانها میشتابند.
درون روند تهی دست و چون برون آیند
ز سیم دامنشان پرچو دکه صراف
هوش مصنوعی: افرادی که در دل مشکلات هستند و هیچ چیزی در اختیار ندارند، وقتی که به دنیای بیرون میآیند، مانند کسانی هستند که دامنشان پر از سکهها و داراییها میشود.
تمام آکل و ماکول جنس یکدیگرند
مرتبا ز اراذل بگیر تا اشراف
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که میخوریم و مینوشیم، در نهایت با هم ارتباط دارند. به طور مداوم از افراد بیارزش یاد بگیر و تجربه کن، تا به افراد برجسته و دارای افتخار نزدیکتر شوی.
یکی درد دل اصداف بهر مروارید
یکی ز گوهر آبستن است چون اصداف
هوش مصنوعی: یکی از دردهای دل، همانند صدفی است که برای به دست آوردن مروارید تلاش میکند. یک نفر دیگر هم مثل آن صدف، در درون خود گوهری پرورش میدهد.
به نیزه طمع انجیده اند شانه عدل
چو شانه عربان از سنان ذوالاکتاف
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تشبیه شانهی عدالت به شانهی عربها پرداخته است که بر روی نیزههای خود اتکاء کردهاند. منظور از این تصویر، استحکام و قدرت عدالت است که به گونهای با تمثیل شانهی قوی و محکم عربها به تصویر کشیده میشود. به نوعی، این بیت بیانگر امید به برقراری و استقرار عدالت در جامعه است.
درون محکمه بر ناز و عشوه افزایند
از آن سپس که ستانند رشوه قدر کفاف
هوش مصنوعی: در دادگاهها برای جلب توجه و نشان دادن زیباییهای خود تلاش میکنند، زیرا با پرداخت رشوه میتوانند حق خود را بگیرند.