شمارهٔ ۶۱
دلدار بمن از همه کس بیش کند ناز
پیوسته بر این عاشق دلریش کند ناز
گه بر تنم از خامه پر نوش دهد جان
گه بر دلم از نامه پر نیش کند ناز
گو ناز کند بر دل مجروحم از یراک
نازش بکشم هر چه از اینبیش کند ناز
ترسم که در آیینه به بیند رخ خود را
گیرد نظر از عاشق و بر خویش کند ناز
درویش بنازد بشهان از کله فقر
وین شاه کله دار به درویش کند ناز
بیگانه در آن خانه محالست برد راه
کو خویش پرست آمد و بر خویش کند ناز
نازش همه جا بر دل رنجور امیری است
اما بدو صد غصه و تشویش کند ناز
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلدار بمن از همه کس بیش کند ناز
پیوسته بر این عاشق دلریش کند ناز
هوش مصنوعی: دلبر من بیشتر از هر کسی به من محبت میکند و همیشه به این عاشق بیگناه ناز میکند.
گه بر تنم از خامه پر نوش دهد جان
گه بر دلم از نامه پر نیش کند ناز
هوش مصنوعی: گاهی بر تنم با قلمی پر از شیرینی، زندگی میبخشد و گاهی بر دل من با کلمات تلخ، جراحت و زخم میزند. این دو احساس به نوعی ناز و زیبایی دارند.
گو ناز کند بر دل مجروحم از یراک
نازش بکشم هر چه از اینبیش کند ناز
هوش مصنوعی: میتوانم بگویم که اگر او با ناز و ادا با دل زخمی من رفتار کند، من نیز هرچه بیشتر از این ناز او را تحمل میکنم.
ترسم که در آیینه به بیند رخ خود را
گیرد نظر از عاشق و بر خویش کند ناز
هوش مصنوعی: میترسم که در آیینه به چهرهام نگاه کنم و از عشق خودم شیفته شوم و به خود ببالم.
درویش بنازد بشهان از کله فقر
وین شاه کله دار به درویش کند ناز
هوش مصنوعی: درویش به بزرگان فخر میفروشد به خاطر فقر و ناتوانی، و این شاه که خود دارای مقام و ثروت است، به درویش ناز میکند و او را مورد توجه قرار میدهد.
بیگانه در آن خانه محالست برد راه
کو خویش پرست آمد و بر خویش کند ناز
هوش مصنوعی: بیگانه در آن خانه نمیتواند راه خود را بیابد، چرا که تنها کسی که در آنجا جای دارد، به خود میبالد و دلبرانه رفتار میکند.
نازش همه جا بر دل رنجور امیری است
اما بدو صد غصه و تشویش کند ناز
هوش مصنوعی: دل رنجور و خستهام دلبسته ناز و زیبایی است که در هر جا جلوهگری میکند، اما خود این زیبایی، صد درد و نگرانی را برای دل من به ارمغان میآورد.