گنجور

شمارهٔ ۶۰

زمانه کرد در این سرزمین غریبم باز
فکنده دور ز محبوب و از حبیبم باز
بجای آنکه چو طوطی شکر خورم ز لبش
قرین ناله و افغان چو عندلیبم باز
چراغ بزم وصال نگار خود بودم
که هجر سوخت بکام دل رقیبم باز
امید عافیتم نیست در خراسان چون
مریض گشته پری مهربان طبیبم باز
امیدوار چنانم ز آستانه قدس
که آستانه اقدس شود نصیبم باز
امیر یا عجب این شد که بعد چندین سال
بکوی آن صنم نازنین غریبم باز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زمانه کرد در این سرزمین غریبم باز
فکنده دور ز محبوب و از حبیبم باز
هوش مصنوعی: سرنوشت من در این سرزمین غم‌انگیز باعث شده که از دوست و محبوبم دور بیفتم و احساس تنهایی کنم.
بجای آنکه چو طوطی شکر خورم ز لبش
قرین ناله و افغان چو عندلیبم باز
هوش مصنوعی: به جای آنکه مانند طوطی از لب او شیرینی بزنم، همراه با صدای ناله و افغانی، مانند بلبل از دوری او غمگینم.
چراغ بزم وصال نگار خود بودم
که هجر سوخت بکام دل رقیبم باز
هوش مصنوعی: در نور روشنی که از وصال معشوق حاصل شده بودم، به خاطر جدایی، دل رقیبم به آتش سوخت.
امید عافیتم نیست در خراسان چون
مریض گشته پری مهربان طبیبم باز
هوش مصنوعی: امید به سلامتی و تندرستی‌ام در خراسان وجود ندارد، زیرا به علت بیماری، دلم برای مهربانی پزشکم، که شبیه پری است، تنگ شده است.
امیدوار چنانم ز آستانه قدس
که آستانه اقدس شود نصیبم باز
هوش مصنوعی: من به قدری امیدوارم که از درگاه پاک الهی، نصیبم دوباره به من برسد.
امیر یا عجب این شد که بعد چندین سال
بکوی آن صنم نازنین غریبم باز
هوش مصنوعی: عجب است که پس از سال‌های طولانی دوباره به سمت آن معشوق زیبا و دلبر خودم بازگشته‌ام.