گنجور

شمارهٔ ۵۱

تا خاتم فیروزه مرا یار فرستاد
فیروزیم از خاتمه کار فرستاد
زین پس مه و خورشید بزنهار من آیند
کان شاه مرا خاتم زنهار فرستاد
فیروزه کزان روشنی دیده پدیده است
یارم ز پی کوری اغیار فرستاد
فیروزه فرستاد مرا دوست ندانم
یاقوتی از آن لعل گهربار فرستاد
یا خاتم دولت را یزدان به من از غیب
اندر عوض بخشش کرار فرستاد
یا طرفه نگینی است که از بهر سلیمان
با ملک جهان ایزد دادار فرستاد
از لعل لبش کام نجویم که بیانش
در نامه مرا لؤلؤ شهوار فرستاد
در نافه زلفش نزنم دست که فضلش
از خامه مرا نافه تاتار فرستاد
نشناس حقوق کرم دوست امیری
کاین گوهرت از مخزن اسرار فرستاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا خاتم فیروزه مرا یار فرستاد
فیروزیم از خاتمه کار فرستاد
هوش مصنوعی: دوست من انگشتری از فیروزه به من هدیه داده است و این هدیه نشانه خوشبختی من در پایان کارهایم است.
زین پس مه و خورشید بزنهار من آیند
کان شاه مرا خاتم زنهار فرستاد
هوش مصنوعی: از این به بعد، ماه و خورشید برای من مانند پاسخی خواهند بود، زیرا این پادشاه برای من نشان و نشانی فرستاده است که می‌خواهم از آن محافظت کنم.
فیروزه کزان روشنی دیده پدیده است
یارم ز پی کوری اغیار فرستاد
هوش مصنوعی: دوست من همچون فیروزه‌ای است که روشنی‌اش مانند نور درون چشم‌ها می‌درخشد. او را از سوی معشوقی فرستاده‌اند تا مرا از تاریکی و ظلمت دیگران نجات دهد.
فیروزه فرستاد مرا دوست ندانم
یاقوتی از آن لعل گهربار فرستاد
هوش مصنوعی: دوست من یک فیروزه برایم فرستاده که نمی‌دانم، اما همچنین یک یاقوت از آن لعل باارزش هم فرستاده است.
یا خاتم دولت را یزدان به من از غیب
اندر عوض بخشش کرار فرستاد
هوش مصنوعی: خداوند به من، در عوض بخشش‌های مکررم، خاتم حکومتی را از غیب فرستاد.
یا طرفه نگینی است که از بهر سلیمان
با ملک جهان ایزد دادار فرستاد
هوش مصنوعی: این شعر به یک نگین اشاره دارد که به خاطر سلیمان، از جانب خداوند به او داده شده است و نشان‌دهنده‌ی قدرت و سلطنت او بر جهان است. این نگین نماد زیبایی و ارزشمندی است که به سلیمان عطا شده تا بر زندگی و جهان حکومت کند.
از لعل لبش کام نجویم که بیانش
در نامه مرا لؤلؤ شهوار فرستاد
هوش مصنوعی: من از لب‌های خوش‌رنگ او نمی‌خواهم کام بگیرم، چرا که بیان و سخنانش مانند مرواریدی شفابخش به من عطا شده است.
در نافه زلفش نزنم دست که فضلش
از خامه مرا نافه تاتار فرستاد
هوش مصنوعی: به موهای او دست نمی‌زنم، زیرا زیبایی‌اش با کلام من قابل مقایسه نیست و او به من نعمت ویژه‌ای بخشیده است.
نشناس حقوق کرم دوست امیری
کاین گوهرت از مخزن اسرار فرستاد
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از آنجا که تو مقام و منزلت مرا نمی‌شناسی، بدان که این گوهر ارزشمند را از جایی پر از راز و اسرار به من هدیه داده است.