شمارهٔ ۴۴
از خاک ری در گوش جان آواز اقدس میرسد
بانگ انااللهی از آن ارض مقدس میرسد
گرچه نیارد یاد من آن لعبت آزاد من
از دوریش فریاد من بر چرخ اطلس میرسد
تا رفتم از آن گلستان کردم وداع دلستان
زخمم به دل نیشم به جان از خار و از خس میرسد
در محبس هجرش منم کز اشک تر شد دامنم
از قسمت جان و تنم زندان و محبس میرسد
پیک صبا در حضرتش بوسد زمین طاعتش
بر شاخ سرو قامتش کی دست هرکس میرسد
ای دل مشو تلخ و تُرُش کز زانکه بنشینی خَمُش
بس میوه شیرین خوش ز آن نخل نورس میرسد
مرهم ز بعد ریش شد نوش از پی هر نیش شد
چون درد و غم از پیش شد آسایش از پس میرسد
در این سپهر چنبری او زهره شد من مشتری
چون پروز من و آن پری بر آل افطس میرسد
بس کن امیری ماجرا با وی مکن چون و چرا
کالهام یزدانی ترا بر کلک اخرس میرسد
شمارهٔ ۴۳ - موشح بنام بدرالدوله سلطان بیگم: بوسه شیرین اگر زان لعلم ارزانی شودشمارهٔ ۴۵: ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از خاک ری در گوش جان آواز اقدس میرسد
بانگ انااللهی از آن ارض مقدس میرسد
هوش مصنوعی: از خاک ری، صدای رفیع و الهی به گوش روح میرسد و از آن سرزمین مقدس، نغمهای از وجود مطلق به ما منتقل میشود.
گرچه نیارد یاد من آن لعبت آزاد من
از دوریش فریاد من بر چرخ اطلس میرسد
هوش مصنوعی: هرچند آن محبوب آزاد من یاد من را فراموش کرده، فریاد من از دوری او به آسمان میرسد.
تا رفتم از آن گلستان کردم وداع دلستان
زخمم به دل نیشم به جان از خار و از خس میرسد
هوش مصنوعی: به محض اینکه از آن باغ زیبا وداع کردم، احساس درد و رنج در دل و جانم شروع شد و این زخمها از خارها و علفهای بیفایده به من میرسند.
در محبس هجرش منم کز اشک تر شد دامنم
از قسمت جان و تنم زندان و محبس میرسد
هوش مصنوعی: من در این دوری و جدایی مثل کسی هستم که دامنش از اشک و غم خیس شده است؛ در واقع، جان و تن من به یک زندان تبدیل شدهاند.
پیک صبا در حضرتش بوسد زمین طاعتش
بر شاخ سرو قامتش کی دست هرکس میرسد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی در حضور او به زمین سجده میکند و به قد بلند او احترام میگذارد. اما به راستی، دست هر کسی به او نمیرسد و او بسیار بالا و دست نایافتنی است.
ای دل مشو تلخ و تُرُش کز زانکه بنشینی خَمُش
بس میوه شیرین خوش ز آن نخل نورس میرسد
هوش مصنوعی: ای دل، ناامید و بیحوصله نباش، زیرا اگر به فکر نشینی و دلگیری، هرگز طعم خوشبختی و شیرینی زندگی را نخواهی چشید. میوههای خوشمزهای از نخل جوان به زودی به دستت خواهد رسید.
مرهم ز بعد ریش شد نوش از پی هر نیش شد
چون درد و غم از پیش شد آسایش از پس میرسد
هوش مصنوعی: زمانی که درد و رنج پشت سر گذاشته شوند، آرامش و راحتی به سراغ انسان میآید. هر بار که انسان با سختی و نیشی روبرو میشود، امید به بهبودی و آرامش در آینده به وجود میآید.
در این سپهر چنبری او زهره شد من مشتری
چون پروز من و آن پری بر آل افطس میرسد
هوش مصنوعی: در این آسمان پر از چرخش، او به زهره تبدیل شد و من مانند مشتری هستم که به برکت و کامیابی میرسد. این دختر زیبا به خانواده افطس میرسد.
بس کن امیری ماجرا با وی مکن چون و چرا
کالهام یزدانی ترا بر کلک اخرس میرسد
هوش مصنوعی: توقف کن و با او بحث و جدل نکن. زیرا وسایل و امکانات تو از خواستههای آسمانی به تو میرسد.