شمارهٔ ۳ - غزل در جواب تقریظ حجة الاسلام فرماید
عجبی نیست مر آن آیت ربانی را
گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را
ای بتاریک شب کفر برافروخته باز
پدرت در ره دین شمع مسلمانی را
اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی
کس نخواندی زورق آیت فرقانی را
تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل
درس توحید دهد نخله عمرانی را
حجج بالغه شرع بیاراست چنانک
شست از صفحه دین حکمت یونانی را
توئی آن عاقله دور مه و مهر که عقل
نزد فرهنگ تو گیرد ره نادانی را
ملکات کلمات تو بنیروی مآل
عقل بالفعل کند طبع هیولانی را
تا به میدان خرد اسب هنر تاخته ای
دست بستی به قفا فاضل میدانی را
رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان
بر شکسته خط طغرای صفاهانی را
دم عیسی ز عقیق لب لعل تو وزد
گهرت خیره کند تاج سلیمانی را
حجة الاسلام آمد لقبت زانکه بخلق
بشناسانی مر حجت یزدانی را
بنده آن رتبه ندارد که تو در چامه خویش
در حق وی کنی اینسان گهر افشانی را
لیک در سایه مهرت بشعیری نخرم
زین سپس مخزن شعر حسن هانی را
چند فرسوده کنم طبع بهل تاببرند
چامه غیداء و آن ملحفه قانی را
سرو سامان شهی دارم و در بندگیت
به فلک یاد دهم بیسر و سامانی را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عجبی نیست مر آن آیت ربانی را
گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که نشانههای الهی، اگر دوباره به زندگی برگردند، میتوانند حکمت لقمان را بازتولید کنند.
ای بتاریک شب کفر برافروخته باز
پدرت در ره دین شمع مسلمانی را
هوش مصنوعی: ای شب تار و کفر که شعلههات برافروخته شده، اکنون پدرت دوباره در مسیر دین، روشنی مسلمانی را میآفریند.
اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی
کس نخواندی زورق آیت فرقانی را
هوش مصنوعی: اگر آن نشانه درخشان آشکار نمیشد، هیچکس نمیتوانست کشتی آیت قرآنی را به درستی دریابد.
تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل
درس توحید دهد نخله عمرانی را
هوش مصنوعی: تو از آن درخت تنومند به دنیا آمدی که از نعمت علم و دانش توحید، نخل عمرانی را سیراب میکند.
حجج بالغه شرع بیاراست چنانک
شست از صفحه دین حکمت یونانی را
هوش مصنوعی: علمای بزرگ دین، با دلایل قوی و روشن، توانستند به گونهای دین را زینت بخشند که حکمت یونانی را از دامنه دین بهکلی پاک کنند.
توئی آن عاقله دور مه و مهر که عقل
نزد فرهنگ تو گیرد ره نادانی را
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با حکمت و درک خود، همچون ماه و خورشید درخشان هستی و عقل و دانش به واسطهی تو میتوانند از نادانی به سوی حقیقت راه پیدا کنند.
ملکات کلمات تو بنیروی مآل
عقل بالفعل کند طبع هیولانی را
هوش مصنوعی: نیروهای کلمات تو باعث میشود که طبیعت خام به طور فعال به سمت عقل و درک واقعی هدایت شود.
تا به میدان خرد اسب هنر تاخته ای
دست بستی به قفا فاضل میدانی را
هوش مصنوعی: تا زمانی که استعداد و هنر را به نمایش گذاشتهای و در عرصه خرد و دانش فعالیت میکنی، خود را از کنار فاضل و دانشمند دور کردهای.
رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان
بر شکسته خط طغرای صفاهانی را
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دلانگیزی خطوط و نگارشها اشاره دارد. در آن از قلم و نوشتهای منحنی که بر روی گل ریحان و لالههای زیبا قرار گرفته، صحبت میکند. همچنین به تحریر و خوشنویسی یک اثر هنری با نقش و نگار خاص اشاره میکند که جلوهای خیرهکننده و خاص دارد. به نوعی، شاعر از زیبایی و هنرمندی در خط و خوشنویسی سخن میگوید و این هنر را ستایش میکند.
دم عیسی ز عقیق لب لعل تو وزد
گهرت خیره کند تاج سلیمانی را
هوش مصنوعی: نسیم عیسی از لبهای زیبا و گرانبهایت به مشام میرسد و زیبایی تو آنقدر خیرهکننده است که حتی تاج سلیمان را تحت تاثیر قرار میدهد.
حجة الاسلام آمد لقبت زانکه بخلق
بشناسانی مر حجت یزدانی را
هوش مصنوعی: حجة الاسلام، تو به عنوان کسی شناخته میشوی که مردم را به راهنمایی و شناخت حجت خداوند میکشی.
بنده آن رتبه ندارد که تو در چامه خویش
در حق وی کنی اینسان گهر افشانی را
هوش مصنوعی: من آن مقام و ارزش را ندارم که تو در شعر و نوشتهات اینگونه درباره من تمجید و ستایش کنی.
لیک در سایه مهرت بشعیری نخرم
زین سپس مخزن شعر حسن هانی را
هوش مصنوعی: اما من هیچ چیزی را در زیر سایه محبت تو، حتی اگر به اندازه یک بیت شعر باشد، نمیخرم. از این پس، مخزن شعر زیبای هانی را نیز نخواهم طلبید.
چند فرسوده کنم طبع بهل تاببرند
چامه غیداء و آن ملحفه قانی را
هوش مصنوعی: چند بار دیگر خود را خسته کنم تا بتوانم شعری لطیف بسرایم و آن پوشش زیبا را به تصویر بکشم.
سرو سامان شهی دارم و در بندگیت
به فلک یاد دهم بیسر و سامانی را
هوش مصنوعی: من در حیات خود، شکوه و عظمت یک پادشاه را دارم و در خدمتگزاری به تو، به آسمان نشان میدهم که چه بیسر و سامان است.