شمارهٔ ۴
تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را
تا جای من ببوسد آن روی چون سمن را
ای عکس چهره من چو میرسی به کویش
در پای او افشان یکباره جان و تن را
زان طره معنبر کان ماه ار بچنبر
بستان بجای شکر بوسی از آن دهن را
گر آن پری شمایل باشد بمهر مایل
در گردنش حمایل کن دست خویشتن را
پنهان ز لعل نوشش وز چشم عیب پوشش
آهسته زیر گوشش بر گو تو این سخن را
کایم شبی بکویت گیرم کمند مویت
روشن کنم زرویت خرگاه و انجمن را
هان ای امیر بانو عشقت کشد ز هر سو
از آن کمند گیسو بر گردنم رسن را
ماهی نهاده بر سر از مشک ناب افسر
سروی نموده در بر از لاله پیرهن را
مهرت بجان سپردم در عشق پافشردم
زین عیش تازه بردم از دل غم کهن را
این راز از حبیب است وین درد باطبیب است
فریاد عندلیب است کاشفته این چمن را
شمارهٔ ۳ - غزل در جواب تقریظ حجة الاسلام فرماید: عجبی نیست مر آن آیت ربانی راشمارهٔ ۵: ای نگهبانان آیین ای دلیران در حروب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را
تا جای من ببوسد آن روی چون سمن را
هوش مصنوعی: تصویری از خودم را به دوستم هدیه دادم تا او بتواند به جای من صورت زیبا و معطرش را ببوسد.
ای عکس چهره من چو میرسی به کویش
در پای او افشان یکباره جان و تن را
هوش مصنوعی: ای تصویر من، وقتی به محلهات میرسی، همه وجودم را به پاهای او میریزم.
زان طره معنبر کان ماه ار بچنبر
بستان بجای شکر بوسی از آن دهن را
هوش مصنوعی: آن موهای زیبا که مانند ماه میدرخشد، اگر در باغی بچرخد، به جای شکر، بوسهای از آن لبها ارزشمندتر است.
گر آن پری شمایل باشد بمهر مایل
در گردنش حمایل کن دست خویشتن را
هوش مصنوعی: اگر آن پری با زیبایی خاصی باشد، با محبت خود را به او نزدیک کن و دستت را بر روی گردنش بگذار.
پنهان ز لعل نوشش وز چشم عیب پوشش
آهسته زیر گوشش بر گو تو این سخن را
هوش مصنوعی: این بیت به مضمون پنهان کردن عشق و زیبایی اشاره دارد. شخصی به آرامی و به دور از چشم دیگران، میخواهد پیامی را به معشوق بگوید. او میخواهد از زیبایی و ویژگیهای خاص طرف مقابل صحبت کند، ولی به شیوهای غیرمستقیم و محتاطانه که مبادا کسی متوجه شود. در واقع، این پیام به نوعی راز یا احساسی عمیق مربوط میشود که باید به سادگی و آرامی بیان شود.
کایم شبی بکویت گیرم کمند مویت
روشن کنم زرویت خرگاه و انجمن را
هوش مصنوعی: شب را به سوی تو میآیم و با گیسویت خود را در دام میاندازم تا چهرهات را روشن کرده و خرگاه و جمعیت را زینت بخشم.
هان ای امیر بانو عشقت کشد ز هر سو
از آن کمند گیسو بر گردنم رسن را
هوش مصنوعی: ای امیر بانو، عشق تو از همه سو مرا در بر گرفته و گیسوی تو مثل کمند، به دور گردن من پیچیده است.
ماهی نهاده بر سر از مشک ناب افسر
سروی نموده در بر از لاله پیرهن را
هوش مصنوعی: ماهی را بر سر قرار دادهاند و از عطر خوب مشک به عنوان تاج استفاده کردهاند، همچنین در برش پیراهنی از گل لاله به تن دارد.
مهرت بجان سپردم در عشق پافشردم
زین عیش تازه بردم از دل غم کهن را
هوش مصنوعی: عشق تو را با تمام وجودم پذیرفتم و در این عشق ثابتقدم بودم. از این شادی نوین، غمهای قدیمی را از دل خود بیرون راندیم.
این راز از حبیب است وین درد باطبیب است
فریاد عندلیب است کاشفته این چمن را
هوش مصنوعی: این راز به محبوب مربوط میشود و این درد با درمانگر است. صدای پرندهای است که خبر از کشف این باغ میدهد.