شمارهٔ ۲
سزد ار سجده برد میر فراهانی را
گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را
ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن
بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را
گر برند اینگهر نظم تو در سوق عکاظ
کس پشیزی نخرد سلعه ذبیانی را
عرق از خجلت تشبیب تو از نیل گذشت
چهره طبع منوچهری دمغانی را
مدعی گو گله کم کن که بهر خس ندهد
فیض روح القدسی رتبه حسانی را
شعرا را همه گر سحر حلال است حدیث
دیده بگشا و ببین آیت عمرانی را
تا نیامد بسخن نطق تو معلوم نبود
کابرنیسان ز که آموخت درافشانی را
گر شود ختم سخن بر تو امیری چه عجب
کاخرین پایه همین است سخندانی را
کوس تسخیر فروکوب که در کشور نظم
بخت بر نام تو زد سکه قاآنی را
شمارهٔ ۱ - هنگام جنگ عمومی در اتحاد اسلام فرماید: علی نمود مصفا جمال علم یقین راشمارهٔ ۳ - غزل در جواب تقریظ حجة الاسلام فرماید: عجبی نیست مر آن آیت ربانی را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سزد ار سجده برد میر فراهانی را
گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را
هوش مصنوعی: اگر کسی به میر فراهانی سجده کند، سزاوار است؛ چرا که او از مقام و مرتبه خاقانی بالاتر رفته است.
ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن
بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را
هوش مصنوعی: ای امیر عرب نسب، لباس شگفتی را بر تن کردهای و بر دلهای مردم کلامی دلنشین و شگفتانگیز زدهای.
گر برند اینگهر نظم تو در سوق عکاظ
کس پشیزی نخرد سلعه ذبیانی را
هوش مصنوعی: اگر در این جا نظم تو را به بازار عکاظ ببرند، هیچکس به خاطر شعر تو حتی یک پشیز هم خرج نمیکند.
عرق از خجلت تشبیب تو از نیل گذشت
چهره طبع منوچهری دمغانی را
هوش مصنوعی: خجالت من از زیباییهای تو باعث شد که عرق عرق عرق کند و رنگ چهرهام را تغییر دهد.
مدعی گو گله کم کن که بهر خس ندهد
فیض روح القدسی رتبه حسانی را
هوش مصنوعی: مدعی میگوید که باید از تعداد گلایهها کم بکنی؛ چرا که به خاطر از دست رفتن فرصتها، نعمت روحالقدس به کسی نمیرسد که مقام حسانی را داشته باشد.
شعرا را همه گر سحر حلال است حدیث
دیده بگشا و ببین آیت عمرانی را
هوش مصنوعی: شعرای بزرگ و صاحب سحر، همگی حقیقتی را درک کردهاند. برای آگاهی از این حقیقت، به آنچه در دنیای اطراف وجود دارد نگاه کن و نشانههای زنده بودن و شکوفایی را ببین.
تا نیامد بسخن نطق تو معلوم نبود
کابرنیسان ز که آموخت درافشانی را
هوش مصنوعی: تا زمانی که سخن نگفته بودی، مشخص نبود که تو این هنر بیان و سخنوری را از چه کسی یاد گرفتهای.
گر شود ختم سخن بر تو امیری چه عجب
کاخرین پایه همین است سخندانی را
هوش مصنوعی: اگر سخن به تو و امارت ختم شود، چه تعجبی دارد که سرانجام این است که پایه و اساس یک سخندان در این مقام قرار دارد.
کوس تسخیر فروکوب که در کشور نظم
بخت بر نام تو زد سکه قاآنی را
هوش مصنوعی: به صدا درآور که فرمانروایی به دقت در سرزمین خوشبختی به نام تو اعتبار بخشیده است.