گنجور

شمارهٔ ۱۵

تقدیم دوست کردم قرقاول محبت
کز وی شنید مغزم بوی گل محبت
ای خرم آنزمانی کاندر حضور آن شه
جوشد صراحی دل از غلغل محبت
پای نشاط کوبم اندر بساط رفعت
دست امید یازم در کاکل محبت
دهقان خمیر ما را از گندمی سرشته است
کاندر بهشت روئید از سنبل محبت
از رود غصه ما را نتوان عبور کردن
جز با سفینه عشق یا از پل محبت
اندر مقام محمود مستانه شد امیری
در نغمه و ترنم چون بلبل محبت

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تقدیم دوست کردم قرقاول محبت
کز وی شنید مغزم بوی گل محبت
هوش مصنوعی: من به دوست خود عشق و محبت را هدیه دادم، چرا که از او بویی از گل محبت را دریافت کرده‌ام که ذهنم را پر کرده است.
ای خرم آنزمانی کاندر حضور آن شه
جوشد صراحی دل از غلغل محبت
هوش مصنوعی: ای خوشا زمانی که در نزد آن پادشاه، دل از عشق و محبت، همچون جامی پر از شراب زنده و شاداب می‌شود.
پای نشاط کوبم اندر بساط رفعت
دست امید یازم در کاکل محبت
هوش مصنوعی: من با شوق و شادی پا بر روی زمین می‌گذارم و در عین حال دست امیدم را به سمت عشق و محبت دراز می‌کنم.
دهقان خمیر ما را از گندمی سرشته است
کاندر بهشت روئید از سنبل محبت
هوش مصنوعی: کشاورز خمیر ما را از گندمی آماده کرده که در بهشت از گل‌های محبت روییده است.
از رود غصه ما را نتوان عبور کردن
جز با سفینه عشق یا از پل محبت
هوش مصنوعی: برای عبور از غم و اندوه، تنها راه کار آمد، عشق است یا اینکه با محبت و دوستی از آن عبور کنیم.
اندر مقام محمود مستانه شد امیری
در نغمه و ترنم چون بلبل محبت
هوش مصنوعی: در مقام محمود، گروهی از مردان بزرگ و محترم به حالت شادی و سرمستی درآمدند و مانند بلبلانی که در عشق و محبت آواز می‌خوانند، به خوش‌نوازی و موسیقی مشغول گشتند.