گنجور

شمارهٔ ۱۱۳ - در ستایش پرنس ارفع الدوله

امروز جان را با طرب هنگام پیوند آمده
دل در نشاط آماده شد لب در شکرخند آمده
سردار دانایان زره با تاب مهر روی مه
در موکب مسعود شه فیروز و خرسند آمده
آن طالب نام نکو و آن پرنس صلح‌جو
مه ارفع الدوله که او بی مثل و مانند آمده
از خاوران در باختر با شاه ما شد در سفر
همراه وی در بحر و بر فضل خداوند آمده
گویی ز نو روح‌الامین آمد ز بالا بر زمین
یا بار دیگر فرودین بر جای اسفند آمده
خوشا هژیرا خرّما کان خواجهٔ عیسی‌دما
در ساحت ملک جما شاد و فرهمند آمده
هوش و خرد فتح و ظفر عقل و ادب فضل و هنر
در پیش این فرخ پدر چون هشت فرزند آمده
دانش‌پرستی کار وی فضل و هنر آثار وی
در گوش جان گفتار وی ستوار چون پند آمده
اقبال او هر دم فزون بخت عدویش واژگون
ملک از قدومش تازه چون مغز خردمند آمده
میری که گردون جاه او دولت رفیق راه او
غم در دل بدخواه او چون کوه الوند آمده
خورشید شمع منظرش بهرام میر لشکرش
برجیس اندر مجمرش سوزان چو اسپند آمده
دانش‌پژوه و دین‌طلب دانشور و دانش‌لقب
در گلشن علم و ادب نخلی برومند آمده
فیروز و فرخ فال او شادان و خرم حال او
بر سایهٔ اقبال او از چرخ سوگند آمده
میرا ثناخوانت منم کآیین بد را دشمنم
در دام مهرت گردنم همواره در بند آمده
از خاک راهت شد گلم زین ره به کامت مایلم
در حضرتت جان و دلم بس آرزومند آمده
تا نامه‌های بخردی شوید دل خود از بدی
تا سیمناد ایزدی در زند و پازند آمده
همواره باشی در جهان از بخت و دولت کامران
الفاظت اندر کام جان چون شکّر و قند آمده

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز جان را با طرب هنگام پیوند آمده
دل در نشاط آماده شد لب در شکرخند آمده
هوش مصنوعی: امروز روح من با شادی به وصال رسید و دل من برای خوشحالی آماده شده است. لب‌های من شاداب و پر از لبخند هستند.
سردار دانایان زره با تاب مهر روی مه
در موکب مسعود شه فیروز و خرسند آمده
هوش مصنوعی: سردار آگاه و دانا که زره‌اش درخشش نور خورشید را دارد، در جمع باشکوه شاه مسعود، خوشحال و پیروز وارد شده است.
آن طالب نام نکو و آن پرنس صلح‌جو
مه ارفع الدوله که او بی مثل و مانند آمده
هوش مصنوعی: آن کسی که به دنبال نام نیکو است و آن شاهزاده‌ای که خواهان صلح می‌باشد، فردی است بی‌نظیر و بدون مشابه که به این دنیا آمده است.
از خاوران در باختر با شاه ما شد در سفر
همراه وی در بحر و بر فضل خداوند آمده
هوش مصنوعی: از سمت خاور به سمت باختر، در سفر با پادشاهش، در دریا و خشکی باریابی و نعمت‌های خداوند به وی رسیده است.
گویی ز نو روح‌الامین آمد ز بالا بر زمین
یا بار دیگر فرودین بر جای اسفند آمده
هوش مصنوعی: گویا روح القدس از آسمان به زمین آمده یا بار دیگر در جای خود فرود آمده است.
خوشا هژیرا خرّما کان خواجهٔ عیسی‌دما
در ساحت ملک جما شاد و فرهمند آمده
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که از خرماهای خواجه عیسی در سرزمین دما لذت می‌برد و در این مکان زیبا و با عظمت شاد و خوشحال است.
هوش و خرد فتح و ظفر عقل و ادب فضل و هنر
در پیش این فرخ پدر چون هشت فرزند آمده
هوش مصنوعی: حکمت و هوش، پیروزی و موفقیت، عقل و ادب، فضیلت و هنر همه در برابر این پدر خوشبخت مانند هشت فرزند در کنار هم آمده‌اند.
دانش‌پرستی کار وی فضل و هنر آثار وی
در گوش جان گفتار وی ستوار چون پند آمده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پرستش علم و دانش، نتیجه کار و هنر انسان است. آثار و نتایج این دانش در عمق وجود انسان رسوخ کرده و سخنان وی بر اساس این آگاهی مستحکم و پندآموز است.
اقبال او هر دم فزون بخت عدویش واژگون
ملک از قدومش تازه چون مغز خردمند آمده
هوش مصنوعی: خوشحالی و موفقیت او هر لحظه بیشتر می‌شود و دشمنانش در حال شکست و ناامیدی هستند. سرزمین از ورود او تازه و شاداب شده است، مانند مغز یک انسان دانا و باهوش.
میری که گردون جاه او دولت رفیق راه او
غم در دل بدخواه او چون کوه الوند آمده
هوش مصنوعی: تو به جایی می‌روی که آسمان به او جاه و مقام بخشیده و خوشی و کامیابی در کنار او قرار دارد. غم و اندوه در دل دشمنان او قرار دارد، مانند کوه الوند که استحکام و عظمت دارد.
خورشید شمع منظرش بهرام میر لشکرش
برجیس اندر مجمرش سوزان چو اسپند آمده
هوش مصنوعی: خورشید مانند شمعی است که در جلوی بهرام، فرمانده‌اش، قرار دارد و در ظرفی می‌سوزد مانند اسپند که شعله‌ور است.
دانش‌پژوه و دین‌طلب دانشور و دانش‌لقب
در گلشن علم و ادب نخلی برومند آمده
هوش مصنوعی: آموزش‌دیده‌ای که به دنبال دین و دانش است، به مانند درختی بلند در باغ علم و ادب رشد کرده است.
فیروز و فرخ فال او شادان و خرم حال او
بر سایهٔ اقبال او از چرخ سوگند آمده
هوش مصنوعی: فیروز و خوشبختی او باعث شادکامی و سرزندگی حال او شده و از آسمان بر او قسم یاد کرده که تحت سایهٔ اقبالش باشد.
میرا ثناخوانت منم کآیین بد را دشمنم
در دام مهرت گردنم همواره در بند آمده
هوش مصنوعی: من که مدیح و ستایشگر تو هستم، دشمن هر نوع بدی و زشتی هستم و همیشه در دام محبت تو گرفتار شده‌ام.
از خاک راهت شد گلم زین ره به کامت مایلم
در حضرتت جان و دلم بس آرزومند آمده
هوش مصنوعی: من از خاک تو به وجود آمده‌ام و در این مسیر به عشق تو رغبت دارم. جان و دل من در آرزوی نزدیک شدن به تو است.
تا نامه‌های بخردی شوید دل خود از بدی
تا سیمناد ایزدی در زند و پازند آمده
هوش مصنوعی: تا زمانی که عقل و حکمت به دل آدمی وارد شود و او را از بدی‌ها پاک کند، نور و زیبایی الهی در زندگی‌اش می‌درخشد و به پیشرفت و شکوفایی می‌رسد.
همواره باشی در جهان از بخت و دولت کامران
الفاظت اندر کام جان چون شکّر و قند آمده
هوش مصنوعی: همیشه در زندگی خوشبخت و موفق باشی، و سخنانت مانند شکر و قند شیرین و دلنشین باشد.