گنجور

شمارهٔ ۳۸ - المطلع الثالث

تا به ورق دست میر کلک درربار زد
بر سر تیر دبیر دفتر و طومار زد
تیغش شنگرفت سود بر فلک لاجورد
فکرش خورشید را بر رخ زنگار زد
تا پی تقویم چرخ کرد کمانرا بزه
بر دل مریخ تیر تا پر سو فار زد
گردون گردنکشی خواست ولی عاقبت
بر سم یکران او بوسه بناچار زد
میر همایون نژاد در چمن عدل و داد
آب به گلبرگ داد آتش در خار زد
دست گهرریز او خاطر ابرار جست
صارم خونریز او گردن اشرار زد
یکسره آباد کرد عاقبت انجام داد
پای بهر جا نهاد دست بهر کار زد
در بن خرگاه او دولت جاوید خفت
خیمه بدرگاه او طالع بیدار زد
قلب احبا نواخت چون سخن از مهر ساخت
پیکر اعداگداخت تاره پیکار زد
مرد بباید چنو، کوبگه گیر و دار
دهان ز گفتار بست سخن ز کردار زد
میرا روزی چنین کانجمنت از صفا
غیرت کشمیر شد طعنه بفرخار زد
من به مدیحت یکی قافیه بستم کز آن
مهر خموشی بلب فکرت مهیار زد
تا که بماه خزان بلبل شوریده حال
از غم هجران گل آه شرربار زد
بینم خصم ترا هر شب و هر بامداد
ساغر خونین ز دل همچو گل نار زد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به ورق دست میر کلک درربار زد
بر سر تیر دبیر دفتر و طومار زد
هوش مصنوعی: در این بیت، آمده است که وقتی دست هنرمند به قلم می‌رسد، او بر روی صفحه‌ای که مخصوص نوشتن است، با دقت و زیبایی خطوطی را رسم می‌کند. این نشان‌دهنده هنر و خلاقیت فردی است که در حال خلق اثر است.
تیغش شنگرفت سود بر فلک لاجورد
فکرش خورشید را بر رخ زنگار زد
هوش مصنوعی: شمشیرش به گونه‌ای درخشان و برجسته است که مثل آسمان آبی به نظر می‌رسد، و اندیشه‌اش آن‌قدر نورانی و روشن است که می‌تواند زنگار را از چهره خورشید پاک کند.
تا پی تقویم چرخ کرد کمانرا بزه
بر دل مریخ تیر تا پر سو فار زد
هوش مصنوعی: زمانی که حرکت مدار زمین به دور خورشید، مشابه کمان را شکل می‌دهد، تیر بلندی به سمت مریخ پرتاب می‌شود.
گردون گردنکشی خواست ولی عاقبت
بر سم یکران او بوسه بناچار زد
هوش مصنوعی: جهان به گردن‌کشی‌ها و خودرأیی‌ها پرداخت، اما در نهایت تسلیم قدرت و نیرومندی واحدی شد و ناچار به آن تفکر و رفتار روی آورد.
میر همایون نژاد در چمن عدل و داد
آب به گلبرگ داد آتش در خار زد
هوش مصنوعی: میر همایون نژاد در باغی که عدالت و انصاف حاکم است، آب را بر گلبرگ‌ها می‌پاشد و آتش را به خارها می‌زند.
دست گهرریز او خاطر ابرار جست
صارم خونریز او گردن اشرار زد
هوش مصنوعی: دست او مانند گوهری ارزشمند، ذهن نیکوکاران را جستجو می‌کند و شمشیر او که خون‌ریز است، گردن بدکاران را می‌زند.
یکسره آباد کرد عاقبت انجام داد
پای بهر جا نهاد دست بهر کار زد
هوش مصنوعی: در نهایت، با تلاش و کوشش پیوسته، همه جا را آباد کرد و برای هر کار و فعالیتی دست به کار شد.
در بن خرگاه او دولت جاوید خفت
خیمه بدرگاه او طالع بیدار زد
هوش مصنوعی: در محل سکونت او، سرنوشت پایدار و همیشگی به خواب رفته است و زندگی در سایه خیمه‌اش به روشنی و رونق ادامه دارد.
قلب احبا نواخت چون سخن از مهر ساخت
پیکر اعداگداخت تاره پیکار زد
هوش مصنوعی: دل دوستان به آرامش آمد، چون درباره عشق صحبت شد. بدن دشمنان ذوب شد و جنگ تازه‌ای آغاز شد.
مرد بباید چنو، کوبگه گیر و دار
دهان ز گفتار بست سخن ز کردار زد
هوش مصنوعی: مردی باید چنین باشد که در مواقع لازم، قاطع و سرسخت باشد و در مواقعی که لازم است، از سخن گفتن خودداری کند و به عمل و کردار خود توجه کند.
میرا روزی چنین کانجمنت از صفا
غیرت کشمیر شد طعنه بفرخار زد
هوش مصنوعی: در روزی خاص، چنین دیداری از زیبایی و غیرت سرزمین کشمیر به وجود آمد که باعث شد به دیگران طعنه بزند و به حالت افتخار و خودکشی به خود ببالد.
من به مدیحت یکی قافیه بستم کز آن
مهر خموشی بلب فکرت مهیار زد
هوش مصنوعی: من برای تو شعری سرودم که از آن عشق و سکوتی به ذهنم خطور کرد.
تا که بماه خزان بلبل شوریده حال
از غم هجران گل آه شرربار زد
هوش مصنوعی: بلبل شادابی و شوری خود را در پاییز از درد فراق گل به نمایش می‌گذارد و نجواهای غم‌انگیزی را سر می‌دهد.
بینم خصم ترا هر شب و هر بامداد
ساغر خونین ز دل همچو گل نار زد
هوش مصنوعی: هر شب و هر صبح، دشمن تو را می‌بینم که با ساغری خونین، دل گوی مانند گل به نمایش می‌گذارد.