گنجور

شمارهٔ ۳۵

خدای عزوجل بر جهانیان بخشود
دری ز روضهٔ رضوان به روی خلق گشود
سفینهٔ نوح آسوده شد ز موج خطر
تن خلیل رها گشت از آتش نمرود
نجات یافت کلیم از عذاب فرعونی
خلاص یافت مسیح از شکنج دار جهود
عنایت احدی با سعادت ابدی
رسید و ز آینه دل غبار غصه زدود
به قلب شاه که شد مخزن جواهر قدس
سروش غیب به الهام این لطیفه سرود
که ای تو سایه یزدان و آفتاب زمین
از آسمان به رخ فرخ تو باد درود
خدای دادگر این تاج خسروی به تو داد
رسول هاشمی این تخت مر ترا بخشود
درخت عدل در ایوان دولت تو برُست
جمال داد در آیینهٔ رخ تو نمود
به شارسان جم از سحر جادوان دیریست
که فتنه برشده نک سوی چاره به گرا زود
ببین که کاخ ترا سیل ناگهان برکند
بیا که میش ترا گرگ نابکار ربود
بلای تیره ببارید بر زمین سیه
شرار فتنه برآمد بر آسمان کبود
به بارگاه عدالت نه سقف مانده و نه در
به کارگاه شریعت نه تار ماند و نه پود
چو طوس رایت کیخسروی برافرازد
مسلم است که ویران شود سرای فرود
شنیده‌ای تو که در داستان نعج و نعاج
فرشتگان خدا را چه رفت با داود
شنیده‌ای تو که حلف الفضول در کعبه
به خاندان نبی تیم و زهره بهر چه بود
رسول قصه حلف المطیبین بر خلق
چه می‌سرود چرا خون ز دیدگان پالود
برای آنکه ستمگر چو قصد کینه کند
ز چشم خسته نبارد سرشک خون آلود
برای آنکه چو دانا به کار درماند
به دست دوست ز سودای خویش یابد سود
چو رای چند تن اندر عمل شریک شود
همی بیابد بیمار مصلحت بهبود
چنان که از زبر کوهسار چندین جوی
جدا ز یکدیگر اندر روان شود به فرود
چو جویها همه با یکدیگر بپیوستند
به روی صحرا جاری شود هزاران رود
چو داد خلق در ایوان داد داده شود
برای خصم نماند مجال گفت و شنود
خلاصه چون به دل شه ز حق سروش آمد
به کوشش از نفس آشنا رسید سرود
دلش ز جای بجنبید و قلب خرم شه
که هست منبع الطاف ایزدی فرسود
دریغ خورد به کار گذشته وز سر لطف
یکی به چاره درد گران، دو دیده گشود
چه گفت گفت بدانسان که گفته‌اند مرا
وزیر باید ملک هزار ساله چه سود
سزد که دست وزارت دهم به دست کسی
کز او خدای جهان شاد و بندگان خشنود
دوباره خسرو عادل به چاکران کهن
گشود چشم و پی آزمون نظاره نمود
چو یافت از همه بهتر مشیر دولت را
به راستی و درستی و پاکیش بستود
بدو سپرد مقالید ملک و خاطر شه
ز کار کشوری و لشکری همه آسود
گشود صدر گرانمایه دست داد و سپس
ببست پنجه بیداد و روی غم بشخود
دوباره شه زنی شکرین به صفحه سیم
عبیر و غالیه افشاند و عود و عنبر سود
نگاشت نامه که من نیستم چو آن ملکان
که از رعیت رشوت ستاند و مایه ربود
حکایت شه بیدادگر بدان ماند
که در خزان بن دیوار کند و بام اندود
مرا خدای تعالی برای داد و دهش
فراشت رایت دولت بر آسمان کبود
جمال عدل به چشمم نکوتر از رخ حور
سرود داد به گوشم به از ترانه رود
گرفتم آنکه ز تمغا و نقص و کسر حقوق
مرا هزار و دو صد گونه سود خواهد بود
نیرزد آن که دمی دیده‌ای ببارد اشک
نیرزد آنکه شبی از دلی برآید دود
نخواهم از ضعفا کار و از فقیران مال
نگیرم از غربا باج و از گدایان سود
چنانکه صدق نروید ز بوستان خلاف
بدانم آنکه نیارد درخت بید امرود
کنون بباید آراست کاخ بیت العدل
کشید سلسله عدل و داد چون داود
چو این کرامت شاهانه فاش شد به جهان
لوای عدل سر اندر سپهر هفتم سود
نگار بخت در ایوان دولت آرامید
عروس ملک بر اورنگ اقتدار غنود
کنون به ملت غرا ز فضل شه تبریک
همی سرایم و خوانم به شهریار درود
سپس سپاس کنم بر صدور مسند شرع
کز آفریده فرازند و از خدای فرود
اگر نه حکمتشان معرفت ببندد رخت
اگر نه همتشان معدلت کند بدرود
وگرنه شهد سخنشان همی شدی پازهر
یکی نماند به جا زین شراب زهرآلود
نه عدل جز سوی ایشان سوی دگر پرداخت
نه عقل جز ره ایشان ره دگر پیمود
امیدوار چنانم که خسرو از خورشید
حسام گیرد و از مه سپر ز کیوان خود
ز برق لعل سم باد پای شه آتش
فتاده بینم در خاک چین به آب کبود
بکار شاخ مراد ملک به باغ از آنک
درخت مُقِل نه خرما دهد نه شفتالود
مباش معتقد آن لئیم سفله خام
که ریش خویش همی کند و بر سبال افزود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدای عزوجل بر جهانیان بخشود
دری ز روضهٔ رضوان به روی خلق گشود
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ بر همه موجودات رحمتی نازل کرد و دری از بهشت را به روی بندگانش گشود تا به آنها نعمت‌ها و برکت‌های خود را عطا کند.
سفینهٔ نوح آسوده شد ز موج خطر
تن خلیل رها گشت از آتش نمرود
هوش مصنوعی: کشتی نوح از امواج خطر نجات یافت و تن خلیل از آتش نمرود رهایی پیدا کرد.
نجات یافت کلیم از عذاب فرعونی
خلاص یافت مسیح از شکنج دار جهود
هوش مصنوعی: کلیم (موسی) از عذاب فرعون رهایی پیدا کرد و مسیح از عذاب و شکنجه‌های یهودیان آزاد شد.
عنایت احدی با سعادت ابدی
رسید و ز آینه دل غبار غصه زدود
هوش مصنوعی: توجه و لطف الهی به سعادت جاودانی انسان رسید و غم و اندوه از دل او زدوده شد.
به قلب شاه که شد مخزن جواهر قدس
سروش غیب به الهام این لطیفه سرود
هوش مصنوعی: در دل شاه، رازها و معانی عالی مانند جواهرهای مقدس جمع شده است و الهامهای غیبی به او کمک کرده‌اند تا این نکته‌های زیبا را بسازد.
که ای تو سایه یزدان و آفتاب زمین
از آسمان به رخ فرخ تو باد درود
هوش مصنوعی: ای تو سایه خدا و نور زمین، از آسمان بر تو سلام و درود باد.
خدای دادگر این تاج خسروی به تو داد
رسول هاشمی این تخت مر ترا بخشود
هوش مصنوعی: خداوند دادگر به تو تاج پادشاهی بخشید و پیامبر هاشمی این تخت سلطنت را نیز به تو عطا نمود.
درخت عدل در ایوان دولت تو برُست
جمال داد در آیینهٔ رخ تو نمود
هوش مصنوعی: درخت عدالت در بارگاه حکومت تو رشد کرده و زیبایی تو در آینه چهره‌ات نمایان شده است.
به شارسان جم از سحر جادوان دیریست
که فتنه برشده نک سوی چاره به گرا زود
هوش مصنوعی: بخروش و شادی جم سحرگاهان از جادوگران در پیش است و این فتنه‌ای است که به زودی روشن می‌شود. به سرعت به دنبال چاره‌ای بگرد.
ببین که کاخ ترا سیل ناگهان برکند
بیا که میش ترا گرگ نابکار ربود
هوش مصنوعی: ببین که در لحظه‌ای ناگهانی، مصیبت‌ها ممکن است زندگی‌ات را دچار تغییرات بزرگ کند. همچنین توجه کن که خطرات و دشمنان می‌توانند دارایی‌ها و امنیّت تو را زیر سؤال ببرند.
بلای تیره ببارید بر زمین سیه
شرار فتنه برآمد بر آسمان کبود
هوش مصنوعی: زمینی تاریک و پر از بلا، به ناگاه آتش فتنه‌ای در آسمان ایجاد کرد.
به بارگاه عدالت نه سقف مانده و نه در
به کارگاه شریعت نه تار ماند و نه پود
هوش مصنوعی: در اینجا به بررسی وضعیتی اشاره می‌شود که در آن هیچ چیزی در مرزهای عدالت و قوانین شریعت باقی نمانده است. به عبارتی، حق و انصاف به طور کامل از بین رفته و در این فضا هیچ نشانه‌ای از ساز و کارهای قانونی و اخلاقی وجود ندارد. به عبارت ساده‌تر، در این شرایط، نه ساختار قانونی و نه اصول اخلاقی پایدار هستند.
چو طوس رایت کیخسروی برافرازد
مسلم است که ویران شود سرای فرود
هوش مصنوعی: هرگاه پرچم کیخسرو در طوس افراشته شود، مسلم است که خانه فرود تخریب خواهد شد.
شنیده‌ای تو که در داستان نعج و نعاج
فرشتگان خدا را چه رفت با داود
هوش مصنوعی: آیا داستان نعج و نعاج و آنچه بر فرشتگان خدا در زمان داود گذشت را شنیده‌ای؟
شنیده‌ای تو که حلف الفضول در کعبه
به خاندان نبی تیم و زهره بهر چه بود
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که گروه حلف الفضول در کعبه برای چه هدفی تشکیل شد و چه ارتباطی با خاندان پیامبر از قبیله‌های تیم و زهره داشت؟
رسول قصه حلف المطیبین بر خلق
چه می‌سرود چرا خون ز دیدگان پالود
هوش مصنوعی: پیامبر داستان پیمان وفاداری را برای مردم چه روایت می‌کند و چرا از چشمانش اشک می‌ریزد؟
برای آنکه ستمگر چو قصد کینه کند
ز چشم خسته نبارد سرشک خون آلود
هوش مصنوعی: برای اینکه ستمگر هنگامی که قصد انتقام دارد، از چشمان خسته و اشکبار کسی، خون نبارد.
برای آنکه چو دانا به کار درماند
به دست دوست ز سودای خویش یابد سود
هوش مصنوعی: برای آنکه وقتی انسان با دانش و آگاهی به مشکل برخورد می‌کند، باید کمک و حمایت دوستانش را دریافت کند تا بتواند از آرزوهای خود بهره‌مند شود.
چو رای چند تن اندر عمل شریک شود
همی بیابد بیمار مصلحت بهبود
هوش مصنوعی: وقتی چند نفر در عمل و تصمیم‌گیری مشارکت داشته باشند، ممکن است فردی که بیمار است و به بهبودی نیاز دارد، از این همکاری بهره‌مند شود و بهتر شود.
چنان که از زبر کوهسار چندین جوی
جدا ز یکدیگر اندر روان شود به فرود
هوش مصنوعی: چنان که از بالای کوه‌ها چندین جوی آب به طور جداگانه و به سمت پایین در حال حرکت و جریان هستند.
چو جویها همه با یکدیگر بپیوستند
به روی صحرا جاری شود هزاران رود
هوش مصنوعی: وقتی جوی‌ها همه به هم متصل شوند، در دشت‌ها جریان آب به شکل هزاران رود برقرار می‌شود.
چو داد خلق در ایوان داد داده شود
برای خصم نماند مجال گفت و شنود
هوش مصنوعی: زمانی که مردم در محفل عمومی سخنی را برمی‌گزینند، فرصتی برای دشمن باقی نمی‌ماند که به گفتگو و تبادل نظر بپردازد.
خلاصه چون به دل شه ز حق سروش آمد
به کوشش از نفس آشنا رسید سرود
هوش مصنوعی: خلاصه این که وقتی انسانی از حقیقت دور شود و به طرز دیگری زندگی کند، با تلاش و کوشش از درون خود به درک تازه‌ای می‌رسد و گویی که صدای آشنا و دلنشینی را می‌شنود.
دلش ز جای بجنبید و قلب خرم شه
که هست منبع الطاف ایزدی فرسود
هوش مصنوعی: دلش به تپش افتاد و قلب شاد او که منبع رحمت‌های خداوند است، به شدت خسته و فرسوده شد.
دریغ خورد به کار گذشته وز سر لطف
یکی به چاره درد گران، دو دیده گشود
هوش مصنوعی: به یاد گذشته حسرت می‌خورد و از روی مهربانی به یکی از افراد بیچاره‌ای که در رنج و درد زیادی به سر می‌برد، لطف کرد و دو چشمانش را گشود.
چه گفت گفت بدانسان که گفته‌اند مرا
وزیر باید ملک هزار ساله چه سود
هوش مصنوعی: اگر کسی به من بگوید که باید وزیر پادشاهی باشم که هزار سال عمر دارد، چه فایده‌ای دارد؟
سزد که دست وزارت دهم به دست کسی
کز او خدای جهان شاد و بندگان خشنود
هوش مصنوعی: باید وزارت را به کسی بسپارم که وجودش باعث خوشحالی خدا و رضایت بندگان باشد.
دوباره خسرو عادل به چاکران کهن
گشود چشم و پی آزمون نظاره نمود
هوش مصنوعی: خسرو عادل دوباره به چاکران قدیمی نگاه کرد و به دقت در حال مشاهده و بررسی آن‌ها بود.
چو یافت از همه بهتر مشیر دولت را
به راستی و درستی و پاکیش بستود
هوش مصنوعی: او زمانی که مشاوری مناسب و سالم برای حکومت را پیدا کرد، به راستی و درستی‌اش او را ستایش کرد.
بدو سپرد مقالید ملک و خاطر شه
ز کار کشوری و لشکری همه آسود
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که شخصی مسئولیت و رهبری حکومت و ملکه را به کسی سپرد و شاه از امور مربوط به کشور و سپاهیان آسوده خاطر و بی‌دغدغه شد.
گشود صدر گرانمایه دست داد و سپس
ببست پنجه بیداد و روی غم بشخود
هوش مصنوعی: دست نفیس و باارزش خود را گشود و بعد پنجه‌ای پر از ظلم و ستم را بست و چهره غم را دور کرد.
دوباره شه زنی شکرین به صفحه سیم
عبیر و غالیه افشاند و عود و عنبر سود
هوش مصنوعی: دوباره دختر جوانی با طراوت و دلپذیر بر صفحه‌ای زیبا از نقره، عطر و رایحه خوشی پخش کرد و عود و عنبر را به فضا افزود.
نگاشت نامه که من نیستم چو آن ملکان
که از رعیت رشوت ستاند و مایه ربود
هوش مصنوعی: او نامه‌ای نوشت و گفت که من وجود ندارم، مثل شاهانی که از مردم ضعفای خود رشوه می‌گیرند و حقوق ایشان را می‌دزدند.
حکایت شه بیدادگر بدان ماند
که در خزان بن دیوار کند و بام اندود
هوش مصنوعی: داستان حاکم ظالم را می‌توان با مثال کسی توصیف کرد که در فصل پاییز بر روی دیوارها، که شکسته و خراب هستند، خاک و کاه می‌پاشد و سعی می‌کند آنها را بپوشاند. این کار در حقیقت فقط ظاهری و موقتی است و به زیرساخت‌ها و وضعیت واقعی دیوارها توجهی ندارد.
مرا خدای تعالی برای داد و دهش
فراشت رایت دولت بر آسمان کبود
هوش مصنوعی: خداوند متعال مرا برای بخشش و کمک به دیگران انتخاب کرده و پرچم قدرتش را در آسمان آبی برافراشته است.
جمال عدل به چشمم نکوتر از رخ حور
سرود داد به گوشم به از ترانه رود
هوش مصنوعی: زیبایی عدالت برای چشم من از چهره حوریان نیز زیباتر است و صدای آن برای من از آهنگ رودخانه دلنشین‌تر است.
گرفتم آنکه ز تمغا و نقص و کسر حقوق
مرا هزار و دو صد گونه سود خواهد بود
هوش مصنوعی: من فردی را به دست آورده‌ام که از نظر اعتبار و کمبودها، به هزار و دویست روش می‌تواند به من منفعت برساند.
نیرزد آن که دمی دیده‌ای ببارد اشک
نیرزد آنکه شبی از دلی برآید دود
هوش مصنوعی: اشک و غم و افسوس برای لحظه‌ای که چشم‌ها ببارند یا شبی که دل از شدت اندوه، دودی برآورد، ارزش و بهایی ندارد.
نخواهم از ضعفا کار و از فقیران مال
نگیرم از غربا باج و از گدایان سود
هوش مصنوعی: من از ناتوانان کمکی نخواهم و از بی‌پول‌ها پول نمی‌گیرم. همچنین از کسانی که اهل غربت هستند، چیزی نخواهم و از گدایان هم بهره‌ای نخواهم برد.
چنانکه صدق نروید ز بوستان خلاف
بدانم آنکه نیارد درخت بید امرود
هوش مصنوعی: اگر درخت بید امروزی در بوستانی که مورد توجه و صداقت است، نتواند رشد کند، پس من می‌دانم که صداقت در آنجا وجود ندارد.
کنون بباید آراست کاخ بیت العدل
کشید سلسله عدل و داد چون داود
هوش مصنوعی: اکنون باید کاخ عدالت را سامان داد و زنجیره‌ای از عدالت و انصاف برقرار کرد، مانند داود.
چو این کرامت شاهانه فاش شد به جهان
لوای عدل سر اندر سپهر هفتم سود
هوش مصنوعی: زمانی که این بخشش بزرگ از سوی شاه به همگان آشکار شد، عدالت مانند پرچمی در آسمان هفتم درخشید و همه جا را فرا گرفت.
نگار بخت در ایوان دولت آرامید
عروس ملک بر اورنگ اقتدار غنود
هوش مصنوعی: عزیز دل در کاخ قدرت به آرامش نشسته و ملکه زیبایی بر تخت سلطنت خوابیده است.
کنون به ملت غرا ز فضل شه تبریک
همی سرایم و خوانم به شهریار درود
هوش مصنوعی: حالا به خاطر خوبی‌های پادشاه به مردم خوشبختی را تبریک می‌گویم و برای او سلامتی آرزو می‌کنم.
سپس سپاس کنم بر صدور مسند شرع
کز آفریده فرازند و از خدای فرود
هوش مصنوعی: سپس از خداوند بر اساس قوانین و آموزه‌های دینی که از سوی او نازل شده، تشکر می‌کنم؛ قانونی که از آفرینش سرچشمه می‌گیرد و به بندگانش هدایت می‌کند.
اگر نه حکمتشان معرفت ببندد رخت
اگر نه همتشان معدلت کند بدرود
هوش مصنوعی: اگر عقل و درایت آنها به کمکشان نیاید، و اگر اراده و تلاششان برابر نباشد، به بیراهه خواهند رفت و نتایج خوبی نخواهند گرفت.
وگرنه شهد سخنشان همی شدی پازهر
یکی نماند به جا زین شراب زهرآلود
هوش مصنوعی: اگر به آن سخنان گوش ندهی، حتی شیرینی کلامشان هم به زهر تبدیل می‌شود و از این شراب زهرآلود چیزی باقی نخواهد ماند.
نه عدل جز سوی ایشان سوی دگر پرداخت
نه عقل جز ره ایشان ره دگر پیمود
هوش مصنوعی: هیچ عدلی جز در جهت آن‌ها برقرار نمی‌شود و هیچ عقلی جز در مسیر آن‌ها راه نمی‌یابد.
امیدوار چنانم که خسرو از خورشید
حسام گیرد و از مه سپر ز کیوان خود
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای امیدوارم که مانند خسرو، از خورشید بالای سرش نور بگیرد و از ماه نیز زیبایی و روشنایی را به دست آورد.
ز برق لعل سم باد پای شه آتش
فتاده بینم در خاک چین به آب کبود
هوش مصنوعی: از درخشش لعلین و زیبایی‌اش، نشانی از محبت و زیبایی را می‌بینم. شعله‌های آتش به زمین افتاده در چین و آبی نیلی مانند آسمان را در دل خاک مشاهده می‌کنم.
بکار شاخ مراد ملک به باغ از آنک
درخت مُقِل نه خرما دهد نه شفتالود
هوش مصنوعی: به باغی که درختان آن میوه‌های دلخواه را نمی‌دهند، نباید شاخ و برگ رشد کرد و از آن انتظار ثمر داشت.
مباش معتقد آن لئیم سفله خام
که ریش خویش همی کند و بر سبال افزود
هوش مصنوعی: به کسی که در کردار و عمل خود پست و ناپسند است، اعتماد نکن. او کسی است که حتی به خود و به ظواهرش نیز بی‌توجهی می‌کند و بر زشتی‌هایش می‌افزاید.