شمارهٔ ۳۴
در این زمانه که یکسر جهانیان خرسند
ز چیست ملت اسلام گشته خوار و نژند
جهانیان همه گشتند انجمن وین قوم
اگر خود انجمنی داشتند بپراکند
مگر مسلمان دیوست و دیگران چو ملک
که دیگران همه آزاد و مسلمین در بند
جهود و ارمنی و گرج و روم و چرکس و قبط
همه رهیده ز زنجیر و برگسسته کمند
ولیک هر یک از ایشان یکی مسلمان یافت
چو دیو مست و چو پتیاره در طلسم افکند
هلند مرکز عدلست در اروپا لیک
ز جاوه پرس که خونگرید از جفای هلند
از آنکه مردم جاوه همه مسلمانند
بر این جگروه روا باشد احتمال گزند
کسان که کشتن گرگ و گراز نپسندند
باهل قبله ندارند غیر کینه پسند
چرا مسلمان باشد غمین بگاه طرب
چرا مسلمان نوشد شرنگ از پی قند
سبب ندانی ای نور دیده از من پرس
که با تو گویم بی مکر و حیله و ترفند
برای آن بود این پستی و حقارت و ذل
که نه در ایشان دانش بود نه دانشمند
شکسته اند بفرمان ایزدی پیمان
گسسته اند ز آیین احمدی پیوند
نه خویش از ایشان خرم بود نه بیگانه
نه حق تعالی راضی نه انبیا خرسند
کبیر ایشان بر کهتران ندارد رحم
صغیر ایشان از مهتران نگیرد پند
پسر نداند جز دزدی از متاع پدر
پدر نگوید غیر از دروغ با فرزند
فروختند به یک حبه آبروی وطن
خریده اند بفلسی هلاک خویشاوند
رفیق صادقشان خانه از وطن پرداخت
طبیب حاذقشان سینه از نفاق آکند
برای رونق بازار خویش بازرگان
همی خورد ز پی یک دروغ صد سوگند
چرا زبون نشود ملتی که قاضیشان
کشد زر شوت و آز و طمع زمانه بگند
ز گند رشوه خوران عالمی قرین بدیست
که هست معنی رشوت به پارسی بدگند
چنانکه زاده ملجم برای وصل قطام
فروخت خون علی را به نیم شکرخند
متاع دین که حسین داد جان و بازخرید
فروختند خنیسان بشاهدان لوند
ز جور حاکم بیدادگر ز خانه خویش
اهالی خوی و خلخال و اردبیل و مرند
گریختند در این ملک و پیش تیر بلا
هدف شدند بجان نزار و حال نژند
چو گوسپند اجلشان درید بر تن پوست
کباب کرد و بر آتش نهاد همچو سپند
یکی نخواست دیتشان ز گرگ آدم خوار
یکی نبرد خبرشان بخانه و فرزند
ز سوگ اسلام است این که سالها پوشید
عروس کعبه تن خویش در سیاه پرند
کجائی ای علی «ع »مرتضی «ع » که باشمشیر
بتان دوباره بخاک افکنی ز طاق بلند
کجائی ای عمر دادگر که با انصاف
دوا کنی بشب تیره درد حاجتمند
کجاست آنکه بفرمان او همی بودی
ز مصر تا بدرچین ز روم تا به خجند
کجاست آنکه زر از گنج ریخت در گنجه
کجاست آنکه در از روی بست بر در بند
کجاست عاشق صادق که نگسلد از دوست
گرش ببرد دشمن بتیغ بند از بند
خوشا بحال شهیدان دین که شهد بلا
مکیده اند ز پستان شاهدی دلبند
ز بسکه ریخته خونشان بخاک تیره هنوز
بجای لاله و گل لعل خیزد از الوند
تو ای مسلمان که اسلام را به ننگ آری
بروز خویش بگری و بریش خویش بخند
مجوس رفت بمینو تو در سقر تا کی
جهود تاخت بگردون تو بر زمین تا چند
کدام کارت ماننده بر مسلمانست
بخویش نام مسلمانی از گزافه مبند
ندانمت بچه دینی و بر چه کیش ولیک
نه بر مسلمان مانی نه گبر را مانند
نه راه دیر سپاری نه سوی کعبه روی
نه فهم قرآن داری نه درک آیت زند
پی رضای حق این خال عار و جامه ننگ
بروی و پیکر دین محمدی مپسند
از آن سپس که پیاده شدی و کندی رخت
بخصم دادی اسب و ستام و گرز و کمند
دوباره باز نپوشد ترا سلیح نبرد
دوباره برننشاند ترا بپشت سمند
مگر فریدون آید دوباره در اصطخر
و یا نریمان آید ز پای کوه سهند
کنون بزخم رقیب و بنار هجر حبیب
بساز همچو رباب و بسوز همچو سپند
که خفته ای بخزان و دی و بهار و تموز
خبر نیافتی از فروردین و از اسفند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در این زمانه که یکسر جهانیان خرسند
ز چیست ملت اسلام گشته خوار و نژند
هوش مصنوعی: در این دوران که همه مردم از چیزهایی خوشحال و راضی هستند، ملت اسلام به ذلت و ناامیدی افتاده است.
جهانیان همه گشتند انجمن وین قوم
اگر خود انجمنی داشتند بپراکند
هوش مصنوعی: همه مردم دور هم جمع شدهاند، اما اگر این قوم خودشان گروهی داشتند، پراکنده میشدند.
مگر مسلمان دیوست و دیگران چو ملک
که دیگران همه آزاد و مسلمین در بند
هوش مصنوعی: آیا حقیقتاً مسلمانان مانند دیوها هستند و دیگران چون فرشتگان، در حالی که همه دیگران آزادند و مسلمانان در قید و بند؟
جهود و ارمنی و گرج و روم و چرکس و قبط
همه رهیده ز زنجیر و برگسسته کمند
هوش مصنوعی: یهودیان و ارامنه و گرجیها و رومیها و چرکسیها و قبطیها همه از زنجیر و بند رهایی پیدا کرده و از چنگال اسارت آزاد شدهاند.
ولیک هر یک از ایشان یکی مسلمان یافت
چو دیو مست و چو پتیاره در طلسم افکند
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به نوعی مسلمان واقعی پیدا کرد، اما مانند دیوانهای مست و همچون پتیارهای گرفتار در جادو و طلسم به نظر میرسیدند.
هلند مرکز عدلست در اروپا لیک
ز جاوه پرس که خونگرید از جفای هلند
هوش مصنوعی: هلند در اروپا معروف به عدالت است، اما اگر از جاوه بپرسی، متوجه خواهی شد که به خاطر ظلم و ستم هلند، آنجا در حال گریه و اندوه است.
از آنکه مردم جاوه همه مسلمانند
بر این جگروه روا باشد احتمال گزند
هوش مصنوعی: با توجه به اینکه مردم جاوه همه مسلمان هستند، نباید نگران آسیبی به این جمعیت بود.
کسان که کشتن گرگ و گراز نپسندند
باهل قبله ندارند غیر کینه پسند
هوش مصنوعی: افرادی که کشتن گرگ و گراز را نپسندند، در حقیقت دلسوزی برای حیات وحش ندارند و فقط به کینه و انتقام فکر میکنند.
چرا مسلمان باشد غمین بگاه طرب
چرا مسلمان نوشد شرنگ از پی قند
هوش مصنوعی: چرا یک مسلمان در زمان شادی غمگین باشد؟ چرا باید او به دنبال شیرینی برود در حالی که زهر مینوشد؟
سبب ندانی ای نور دیده از من پرس
که با تو گویم بی مکر و حیله و ترفند
هوش مصنوعی: ای نور دیده، از من بپرس که دلیل این حال چیست؛ چون میخواهم به تو بگویم بدون هیچگونه فریب یا ترفند.
برای آن بود این پستی و حقارت و ذل
که نه در ایشان دانش بود نه دانشمند
هوش مصنوعی: این پایین بودن و حقارت به این دلیل است که میان آنها نه دانشی وجود دارد و نه کسی که دانا باشد.
شکسته اند بفرمان ایزدی پیمان
گسسته اند ز آیین احمدی پیوند
هوش مصنوعی: آنها به فرمان خدا پیمان را شکستهاند و از اصول و آیین پیامبر احمد (ص) جدا شدهاند.
نه خویش از ایشان خرم بود نه بیگانه
نه حق تعالی راضی نه انبیا خرسند
هوش مصنوعی: نه خودت از این افراد خوشنودی، نه غریبهها، نه خداوند خشنود است و نه پیامبران راضی.
کبیر ایشان بر کهتران ندارد رحم
صغیر ایشان از مهتران نگیرد پند
هوش مصنوعی: بزرگان بر کوچکترها رحم نمیکنند و کوچکترها نیز از بزرگترها نصیحت نمیگیرند.
پسر نداند جز دزدی از متاع پدر
پدر نگوید غیر از دروغ با فرزند
هوش مصنوعی: فرزند، فقط از دارایی پدر چیزی میدزدد و پدر هم جز دروغی برای فرزندش ندارد.
فروختند به یک حبه آبروی وطن
خریده اند بفلسی هلاک خویشاوند
هوش مصنوعی: به خاطر یک مقدار ناچیز، آبروی کشور را فروختهاند و به این ترتیب باعث نابودی خانواده خود شدهاند.
رفیق صادقشان خانه از وطن پرداخت
طبیب حاذقشان سینه از نفاق آکند
هوش مصنوعی: دوست وفادارشان خانهاش را به خاطر وطن فروخته و پزشک ماهرشان دلش را از نفاق و دوگانگی پر کرده است.
برای رونق بازار خویش بازرگان
همی خورد ز پی یک دروغ صد سوگند
هوش مصنوعی: برای اینکه کسب و کارش رونق بگیرد، تاجر با وجود صداقتهای کذب، به دروغ و سوگندهای فراوان متوسل میشود.
چرا زبون نشود ملتی که قاضیشان
کشد زر شوت و آز و طمع زمانه بگند
هوش مصنوعی: چرا ممکن است ملتی زبان خود را از دست بدهد زمانی که قاضیهای آن ملت به خاطر طلا و ثروت و ولع دنیا فساد و تباهی ایجاد میکنند؟
ز گند رشوه خوران عالمی قرین بدیست
که هست معنی رشوت به پارسی بدگند
هوش مصنوعی: رشوهخواری باعث شده که جهان پر از بدی شود و به همین خاطر، مفهوم رشوه به زبان فارسی به معنای زشت و ناپسند است.
چنانکه زاده ملجم برای وصل قطام
فروخت خون علی را به نیم شکرخند
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق به قطام، خون علی را با یک لبخند شیرین به بهایی ناچیز فروخت.
متاع دین که حسین داد جان و بازخرید
فروختند خنیسان بشاهدان لوند
هوش مصنوعی: حسین (ع) با فدای جان خود، ارزش و اهمیت دین را به نمایش گذاشت. اما در عوض، عدهای به خاطر منافع شخصی و دنیایی، این ارزشها را به سادگی معامله و به حراج گذاشتند.
ز جور حاکم بیدادگر ز خانه خویش
اهالی خوی و خلخال و اردبیل و مرند
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم حاکم ستمگر، اهالی خوی، خلخال، اردبیل و مرند، خانه و کاشانه خود را ترک کردند.
گریختند در این ملک و پیش تیر بلا
هدف شدند بجان نزار و حال نژند
هوش مصنوعی: در این دیار، از تیر حوادث فرار کردند و به هدفی نرسیدند و جانشان به شدت آسیب دید.
چو گوسپند اجلشان درید بر تن پوست
کباب کرد و بر آتش نهاد همچو سپند
هوش مصنوعی: وقتی زمان مرگشان فرا رسید، مانند گوسفندی که پوستش را برای کباب روی آتش میگذارند، جانشان گرفته شد.
یکی نخواست دیتشان ز گرگ آدم خوار
یکی نبرد خبرشان بخانه و فرزند
هوش مصنوعی: هیچکس نخواسته تا از گرگ آدمخوار تو را نجات دهد و هیچکس هم خبر این وضعیت را به خانه و فرزندت نرسانده است.
ز سوگ اسلام است این که سالها پوشید
عروس کعبه تن خویش در سیاه پرند
هوش مصنوعی: به خاطر سوگ و اندوه اسلام، سالهاست که عروس کعبه بدن خود را در لباس سیاه پنهان کرده است.
کجائی ای علی «ع »مرتضی «ع » که باشمشیر
بتان دوباره بخاک افکنی ز طاق بلند
هوش مصنوعی: به کجا رفتهای ای علی مرتضی که با شمشیرت دوباره بتان را به زمین میافکنی؟
کجائی ای عمر دادگر که با انصاف
دوا کنی بشب تیره درد حاجتمند
هوش مصنوعی: کجایی ای عمر انصافدار که در تاریکی شب، درد نیازمندان را درمان کنی؟
کجاست آنکه بفرمان او همی بودی
ز مصر تا بدرچین ز روم تا به خجند
هوش مصنوعی: کجاست کسی که به فرمان او میتوانست از مصر تا بدرچین و از روم تا خجند خانوادهها و سرزمینها را تحت تأثیر قرار دهد؟
کجاست آنکه زر از گنج ریخت در گنجه
کجاست آنکه در از روی بست بر در بند
هوش مصنوعی: کجاست آن کسی که طلا را از گنجینه به بیرون ریخت و کجاست آن که در را بر روی مردم بسته بود و در را محکم نگه داشت؟
کجاست عاشق صادق که نگسلد از دوست
گرش ببرد دشمن بتیغ بند از بند
هوش مصنوعی: عاشق راستین کجاست که حتی اگر دشمن او را با تازیانه جدا کند از دوستش فاصله نگیرد و عشقش را ترک نکند؟
خوشا بحال شهیدان دین که شهد بلا
مکیده اند ز پستان شاهدی دلبند
هوش مصنوعی: خوش به حال افرادی که در راه دین جان میدهند، زیرا که آنها درد و رنج را چون شیر مادر از وجود محبوب خویش شیرینی میکنند.
ز بسکه ریخته خونشان بخاک تیره هنوز
بجای لاله و گل لعل خیزد از الوند
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خون آنان به خاک تیره ریخته شده، هنوز به جای لاله و گل، گلهای قرمز از کوه الوند سر برمیآورد.
تو ای مسلمان که اسلام را به ننگ آری
بروز خویش بگری و بریش خویش بخند
هوش مصنوعی: ای مسلمان، اگر با رفتار خود اسلام را خوار میکنی، بهتر است از خودت شرمنده شوی و به وضعیت خویش بخندی.
مجوس رفت بمینو تو در سقر تا کی
جهود تاخت بگردون تو بر زمین تا چند
هوش مصنوعی: مجوس به جهنم رفت، تو هم در عذاب خواهی بود. تا کی تو که مانند یهودیها به زمین طعنه میزنی، به این کار ادامه میدهی؟ تا چند مدت دیگر این وضعیت ادامه خواهد داشت؟
کدام کارت ماننده بر مسلمانست
بخویش نام مسلمانی از گزافه مبند
هوش مصنوعی: کدام کار تو شبیه به کارهای مسلمانهاست؟ نام مسلمانی را بیدلیل بر خود نگذار.
ندانمت بچه دینی و بر چه کیش ولیک
نه بر مسلمان مانی نه گبر را مانند
هوش مصنوعی: نمیدانم به چه دینی اعتقاد داری و بر چه آیینی هستی، اما بهطور قطع نه مسلمان هستی و نه مانند پیروان دیگر مذاهب.
نه راه دیر سپاری نه سوی کعبه روی
نه فهم قرآن داری نه درک آیت زند
هوش مصنوعی: تو نه به مسیر عبادت میرسی و نه به کعبه توجه میکنی. نه قرآن را میفهمی و نه معنای آیاتش را درک میکنی.
پی رضای حق این خال عار و جامه ننگ
بروی و پیکر دین محمدی مپسند
هوش مصنوعی: برای جلب رضای خدا، این نشانه زشت و لباس ننگین را بر تن نکن و به ظاهر دین محمدی اهمیت نده.
از آن سپس که پیاده شدی و کندی رخت
بخصم دادی اسب و ستام و گرز و کمند
هوش مصنوعی: پس از آنکه از سفر پایین آمدی و آرام گرفتی، وسایل جنگیات را به دشمنان هدیه کردی، از جمله اسب و زین و گرز و طناب.
دوباره باز نپوشد ترا سلیح نبرد
دوباره برننشاند ترا بپشت سمند
هوش مصنوعی: دوباره سلاح جنگ را به تو نمیدهد، دوباره تو را بر پشت اسب نمینشاند.
مگر فریدون آید دوباره در اصطخر
و یا نریمان آید ز پای کوه سهند
هوش مصنوعی: آیا فریدون دوباره به اصطخر باز میگردد یا نریمان از پای کوه سهند خواهد آمد؟
کنون بزخم رقیب و بنار هجر حبیب
بساز همچو رباب و بسوز همچو سپند
هوش مصنوعی: حالا با زخمهای ناشی از دشمن و درد جدایی از محبوب، باید مثل رباب (ساز) آماده ساختنmelody باشی و مثل سپند (نوعی گیاه که آتش میشود) بسوزی.
که خفته ای بخزان و دی و بهار و تموز
خبر نیافتی از فروردین و از اسفند
هوش مصنوعی: تو در خواب عمیقی فرو رفتهای و از تغییرات فصول و گذر زمان بیخبری. نه از بهار اطلاعی داری و نه از پایان سال و فصلهای دیگر.