شمارهٔ ۲۹ - بمناسبت جنگ روس و ژاپن و غلبه ژاپن در تهییج ایرانیان فرماید
غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست
چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست
ز قطره هیچ نیاید ولی چه دریا گشت
هر آنچه نفع تصور کنی در او گنجاست
ز قطره دیده نگردیده هیچ جنبش موج
که موج جنبش مخصوص بحر طوفانزاست
ز قطره ماهی پیدا نمی شود هرگز
محیط باشد کز وی نهنگ خواهد خاست
به قطره کشتی هرگز نمیتوان راندن
چرا که او را نی گودی است و نی پهناست
ز گندمی نتوان پخت نان وجوع نشاند
چو گشت خرمن و خروار وقت برگ و نواست
ز فرد فرد محال است کارهای بزرگ
ولی ز جمع توان خواست هر چه خواهی خواست
اگر مرا و ترا عقل خویش کافی بود
چرا بحکم خداوند امر بر شوراست
بلی چه مورچه گانرا وفاق دست دهد
بقول شیخ هژبر ژیان اسیر فناست
قوای چند چو در یک مقام جمع شود
بهر چه رای کند روی فتح با آنجاست
وفاق باید در حمله قوا کردن
که ازدحام فقط صرف شورش و غوغاست
ولی وفاق اگر میکنی چنان باید
که کار مردم دانا و کرده عقلاست
وفاق باید حالی و مالی و جانی
که گر جز این بود آن اتفاق صوت و صداست
بلی بباید جمعیت و وفاق نمود
که هر چه هست ز اجماع و اتفاق بپاست
بدین دلیل یدالله مع الجماء سرود
که با جماعت دستی قوی یدی طولاست
ولی چه تفرقه اندر میان جمع فتد
همان حکایت صوفی و سید و ملاست
ولیک باید از روی علم گشتن جمع
که گله گله همی گوسفند هم به چراست
هزارها گله از گوسفند نادان را
برای تفرقه یک گرگ ناتوان به کفاست
چه صرفه برد تواند کسی ز یک رمه خر
که خرخرست اگر صدهزار اگر صدتاست
مسلم است که گر در میانه نبود علم
قوای ما همه بی مصرف و عمل بیجاست
ز روی علم قوا را بخرج باید داد
وگرنه قوه هدر رفته است و رنج هباست
به علم کوش که سرمشق زندگی علم است
که علم اگر نبود زندگیت بی انفاست
هر آنکه را بجهان علم نیست چیزی نیست
اگر چه خود همه اقطار خاک را داراست
پس اجتماع بباید ز روی دانش و علم
که علم اگر نبود اجتماع بی معناست
غرض ز علم چه؟ بینائیست و پی بردن
باینکه این بصوابست یا که آن بخطاست
غرض ز علم چه؟ واقف بحال خود گشتن
که از چه روی گرفتار درد و رنج و بلاست
غرض ز علم چه؟ پی بر حقوق خود بردن
که از چه دستخوش و پایمال جور و جفاست
چه شد که ایران آن تخت گاه ایرج و سلم
کنون خراب تر از ربع سلمی و سلماست
چه شد که عزت او شد بدل بذلت و فقر
چه شد که ملت او مبتلای رنج و عناست
چرا شده است چنین مورد ملامت و طعن
چه شد که در همه عالم محل استهزاست
چه بد چگونه شد آخر چه وضع پیش آمد
که پستتر از همه امروز ملک و ملت ماست
مگر نه ما را هم دست و پای داده خدای
مگر نه ما را هم چشم و گوش و هوش و ذکاست
ز ماست هر چه بود نقص و هر چه باشد عیب
که فضل و رحمت اولاتعد ولا تحصیست
بس است خبط و خطا تا کی و غرض تا چند
گذشت کار چرا کار خود نسازی راست
خریت آخر تا چند و احمقی تا کی
دیگر چه جای کسالت چه سود در اعیاست
تو گوئی اینکه عصب هیچ در تن ما نیست
وگر که هست گرفتار ضعف و استرخاست
تو گوئی اینکه نداریم چشم و گر داریم
هم از سلاق و سبل مرمدست و نابیناست
تو گوئی اینکه نبوداست گوشمان ور هست
اسیر رنج دوی و طنین و طرش و حماست
بود که بر سر تو آید آنچه من دانم
اگر حمیت و غیرت همین بود که تراست
بسی نیاید کت روز تیره است و سیاه
بسی نماند کت حال حال عبدو اماست
میان مجمع احرار تا براری اسم
بفعل کوش که گویند حرف جزو هواست
از آن نباشد در کارهای ما اثری
که کارها همه از راه ریب و روی ریاست
بیا که ما و تو فکری بحال خویش کنیم
که حال ما اگر اینست آه واویلاست
چقدر خسبی آخر گذشت آب از سر
بپای خیز تو آخر چه موقع اقعاست
تمام این همه بدبختی است و بی علمی
که هر که را نبود علم اسفل و ادناست
به تیغ شاه نگر قصه گذشته مخوان
بقول عنصری آنکو بشعر، مولاناست
مرا از این سخن عنصری غرض این است
که خود گذشته گذشتست حرف از حالاست
بس است دیگر افسانه خواندن و گفتن
که قصه گوئی از شغل و پیشه سفهاست
ز عشق سرکش مجنون مرا چه عائده است
مرا چه فائده از حسن و خوبی لیلاست
رباب و دعد دیگر بهر من چه سود دهد
چه حاصلی بمن از مهر و امق و عذر است
چه سود از طمع و بخل اشعب و مادر
چه نفع از شرف و بذل حاتم و یحیاست
مرا حدیث خورنق چه کار می آید
که خانه من بیچاره بدتر از صحراست
مرا حکایت قارون چه سود می بخشد
که فقر و فاقه من شهره نزد شاه و گداست
مرا چکار که سابق فلان چه بود و چه کرد
برای حالت حالیه ات چه فتوی راست
مرا بگوی که در کار خود چه باید کرد
مرا بگوی که امروزه بهر من چه سزاست
حدیث شوکت ژاپن بگوی و میکادو
اگر حدیث کنی اینچنین حدیث رواست
سزاست آنکه بمردانگی و غیرت و علم
علم شوند که امروزه دستشان بالاست
چه شد که این پسر نورسیده مشرق
بشرق و غرب لوایش بلند و دست رساست
چگونه زود چنین زود گشت صاحب رشد
که این مثابه در او قدرتست و استیلاست
خوشا بحال چنین ملت نجیب و غیور
که علم و دانش او را کمال استغناست
پس آنچه کرد وی و اینچنین مسلم گشت
بماست فرض که آنسان کنیم بی کم و کاست
که بهر دانی سرمشق گفته عالی است
برای نادان دستور گفته داناست
وگرنه بر همه ایران و ملک و ملت را
بیا و فاتحه ای خوان که مرد و وقت عزاست
شمارهٔ ۲۸: گویند فریدون چو شدش کار جهان راستشمارهٔ ۳۰ - در میلاد حضرت مهدی موعود قائم آل محمدعج سروده است: روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست
چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست
هوش مصنوعی: هدف از گردهمایی و اجتماع این است که نیروها و تواناییها جمع شوند، زیرا وقتی قطرهها به هم متصل شوند، دریا شکل میگیرد.
ز قطره هیچ نیاید ولی چه دریا گشت
هر آنچه نفع تصور کنی در او گنجاست
هوش مصنوعی: هرچند که از یک قطره چیزی برنمیآید، اما اگر به اقیانوس فکر کنیم، میبینیم که تمام آنچه از نفع و فایده تصور کنی در آن موجود است.
ز قطره دیده نگردیده هیچ جنبش موج
که موج جنبش مخصوص بحر طوفانزاست
هوش مصنوعی: از یک قطره اشک هیچ حرکتی ایجاد نمیشود، زیرا تنها طوفان دریا موجهای بزرگ و حرکات شدید را به وجود میآورد.
ز قطره ماهی پیدا نمی شود هرگز
محیط باشد کز وی نهنگ خواهد خاست
هوش مصنوعی: از یک قطره آب نمیتوان انتظار داشت که محیطی را ایجاد کند که در آن نهنگ به وجود بیاید.
به قطره کشتی هرگز نمیتوان راندن
چرا که او را نی گودی است و نی پهناست
هوش مصنوعی: نمیتوان با یک قطره آب کشتی را به حرکت درآورد، زیرا نه عمق کافی دارد و نه پهنای لازم.
ز گندمی نتوان پخت نان وجوع نشاند
چو گشت خرمن و خروار وقت برگ و نواست
هوش مصنوعی: اگر گندم وجود نداشته باشد، نمیتوان نان درست کرد و به گرسنگی دچار شد. زمانی که محصول آماده برداشت و گلابی بودن بهار است، باید از آن لذت برد و به کارهای زیبای زندگی پرداخت.
ز فرد فرد محال است کارهای بزرگ
ولی ز جمع توان خواست هر چه خواهی خواست
هوش مصنوعی: هر فرد به تنهایی نمیتواند کارهای بزرگ انجام دهد، اما اگر جمعیت و همکاری در کار باشد، میتوان به هر هدفی دست یافت.
اگر مرا و ترا عقل خویش کافی بود
چرا بحکم خداوند امر بر شوراست
هوش مصنوعی: اگر عقل من و تو کافی بود، پس چرا بر طبق حکم خداوند، دنیا اینچنین دچار آشفتگی و بینظمی است؟
بلی چه مورچه گانرا وفاق دست دهد
بقول شیخ هژبر ژیان اسیر فناست
هوش مصنوعی: بله، چه خوب است که زحمتکشان مثل مورچهها به همکاری و همدلی بپردازند، زیرا زندگی انسانها در نهایت به فنا و زوال میانجامد.
قوای چند چو در یک مقام جمع شود
بهر چه رای کند روی فتح با آنجاست
هوش مصنوعی: چند نیروی مختلف وقتی در یک مکان کنار هم جمع شوند، به هر تصمیمی که بگیرند، نتیجه موفقیت آنها وابسته به آن تصمیم خواهد بود.
وفاق باید در حمله قوا کردن
که ازدحام فقط صرف شورش و غوغاست
هوش مصنوعی: برای ورود به میدان باید هماهنگی و همدلی وجود داشته باشد، چرا که هر نوع شلوغی و ازدحام فقط به بروز شورش و بینظمی منجر میشود.
ولی وفاق اگر میکنی چنان باید
که کار مردم دانا و کرده عقلاست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به توافق برسید، باید بدانید که این کار نیازمند دانایی و خردمندی است.
وفاق باید حالی و مالی و جانی
که گر جز این بود آن اتفاق صوت و صداست
هوش مصنوعی: برای ایجاد هماهنگی و اتحاد، نیاز است که شرایط احساسی، مالی و جسمی همگی در یک راستا باشند؛ زیرا اگر موارد دیگر هماهنگ نباشند، آنچه به وجود میآید فقط صدایی بیمعنا خواهد بود.
بلی بباید جمعیت و وفاق نمود
که هر چه هست ز اجماع و اتفاق بپاست
هوش مصنوعی: بله، باید اتحاد و همبستگی ایجاد کرد، زیرا هر چیزی که هست، از توافق و همفکری ناشی میشود.
بدین دلیل یدالله مع الجماء سرود
که با جماعت دستی قوی یدی طولاست
هوش مصنوعی: به همین خاطر در کنار مردم، یدالله اشاره کرد که وقتی با جمعی متحد باشیم، قدرت بیشتری داریم و میتوانیم کارهای بزرگتری انجام دهیم.
ولی چه تفرقه اندر میان جمع فتد
همان حکایت صوفی و سید و ملاست
هوش مصنوعی: اگر در میان گروهی اختلافی به وجود آید، مانند داستان صوفی، سید و ملاست.
ولیک باید از روی علم گشتن جمع
که گله گله همی گوسفند هم به چراست
هوش مصنوعی: باید به صورت آگاهانه و با دانش به جمعآوری و گردآوری پرداخته شود، زیرا حتی گوسفندها نیز به صورت گروهی و در دستههای مشخص برای چرا به محلهای مناسب میروند.
هزارها گله از گوسفند نادان را
برای تفرقه یک گرگ ناتوان به کفاست
هوش مصنوعی: هزاران گله از گوسفندهای نادان به راحتی میتوانند به واسطهی یک گرگ ضعیف، دچار تفرقه و اختلاف شوند.
چه صرفه برد تواند کسی ز یک رمه خر
که خرخرست اگر صدهزار اگر صدتاست
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از یک دسته الاغ سود ببرد، حتی اگر تعداد آنها به صدهزار هم برسد، زیرا الاغها به درد نمیخورند.
مسلم است که گر در میانه نبود علم
قوای ما همه بی مصرف و عمل بیجاست
هوش مصنوعی: واضح است که اگر در میان ما دانش و آگاهی وجود نداشته باشد، تمام تواناییها و نیروی ما بی فایده خواهد بود و هر گونه تلاش تنها بیهوده خواهد بود.
ز روی علم قوا را بخرج باید داد
وگرنه قوه هدر رفته است و رنج هباست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفها و استفاده از تواناییها، باید با دانش و آگاهی پیش رفت؛ در غیر این صورت، آن توانمندیها بیاستفاده میمانند و تلاشها به هدر میرود.
به علم کوش که سرمشق زندگی علم است
که علم اگر نبود زندگیت بی انفاست
هوش مصنوعی: کوشش کن که علم و دانش سرمشق و الگوی زندگی است، زیرا اگر علم در زندگیات نباشد، زندگیات خالی و بیارزش خواهد بود.
هر آنکه را بجهان علم نیست چیزی نیست
اگر چه خود همه اقطار خاک را داراست
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا به علم و دانش دست نیافته باشد، از ارزش و اهمیت چندانی برخوردار نیست، حتی اگر همه ثروتها و داراییهای مادی را داشته باشد.
پس اجتماع بباید ز روی دانش و علم
که علم اگر نبود اجتماع بی معناست
هوش مصنوعی: اجتماع انسانها تنها زمانی معنا دارد که بر پایهی دانش و علم باشد؛ زیرا بدون علم، اجتماع هیچarbain نخواهد داشت.
غرض ز علم چه؟ بینائیست و پی بردن
باینکه این بصوابست یا که آن بخطاست
هوش مصنوعی: هدف از علم چیست؟ کسب بینایی و درک حقیقت است تا بتوانیم تشخیص دهیم چه چیزی صحیح است و چه چیزی نادرست.
غرض ز علم چه؟ واقف بحال خود گشتن
که از چه روی گرفتار درد و رنج و بلاست
هوش مصنوعی: هدف از علم چیست؟ آگاهی از وضعیت خود است تا بفهمیم چرا درگیر درد، رنج و مشکلات هستیم.
غرض ز علم چه؟ پی بر حقوق خود بردن
که از چه دستخوش و پایمال جور و جفاست
هوش مصنوعی: هدف از علم چیست؟ تنها برای آن است که به حقوق خود آگاه شویم و بدانیم که چرا در برابر ظلم و ستم قرار گرفتهایم و حقوق ما نادیده گرفته میشود.
چه شد که ایران آن تخت گاه ایرج و سلم
کنون خراب تر از ربع سلمی و سلماست
هوش مصنوعی: چرا ایران که زمانی مرکز قدرت و عظمت ایرج و سلم بود، اکنون ویرانتر از سرزمینهای آنها شده است؟
چه شد که عزت او شد بدل بذلت و فقر
چه شد که ملت او مبتلای رنج و عناست
هوش مصنوعی: چرا عزت او به ذلت و فقر تبدیل شد؟ چرا مردم او در میان رنج و مشکلات گرفتار شدند؟
چرا شده است چنین مورد ملامت و طعن
چه شد که در همه عالم محل استهزاست
هوش مصنوعی: چرا اینگونه مورد سرزنش و تمسخر قرار گرفته است و چه اتفاقی افتاده که در تمام دنیا باعث خنده و مسخره بازی شده است؟
چه بد چگونه شد آخر چه وضع پیش آمد
که پستتر از همه امروز ملک و ملت ماست
هوش مصنوعی: چقدر بد است که چنین وضعیتی پیش آمده که امروز وضعیت کشور و مردم ما از هر زمان دیگری بدتر شده است.
مگر نه ما را هم دست و پای داده خدای
مگر نه ما را هم چشم و گوش و هوش و ذکاست
هوش مصنوعی: آیا خداوند به ما نیز دست و پا، چشم و گوش، و هوش و عقل عطا نکرده است؟
ز ماست هر چه بود نقص و هر چه باشد عیب
که فضل و رحمت اولاتعد ولا تحصیست
هوش مصنوعی: هر عیبی که در ما وجود دارد و هر نقصی که داریم، به خاطر خود ماست. اما نعمتها و رحمتهایی که به ما میرسند، از جانب خدا هستند و قابل شمارش و احصا نیستند.
بس است خبط و خطا تا کی و غرض تا چند
گذشت کار چرا کار خود نسازی راست
هوش مصنوعی: دیگر بس است اشتباه و نادانی، تا کی باید ادامه داد؟ تا کی میخواهی به خودت آسیب بزنی و به فکر تغییر نیفتی؟
خریت آخر تا چند و احمقی تا کی
دیگر چه جای کسالت چه سود در اعیاست
هوش مصنوعی: دیگر تا چه زمانی باید در نادانی و خریت بگذرانی؟ چه فایدهای در بیکاری و بیتحرکی وجود دارد؟
تو گوئی اینکه عصب هیچ در تن ما نیست
وگر که هست گرفتار ضعف و استرخاست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هیچ اعصابی در بدن ما وجود ندارد و اگر هم وجود دارد، به شدت ضعیف و ناتوان است.
تو گوئی اینکه نداریم چشم و گر داریم
هم از سلاق و سبل مرمدست و نابیناست
هوش مصنوعی: بهنظر میرسد که شما میگویید ما چشم نداریم و اگر هم داشته باشیم، از ترس و نگریانی که داریم، مانند نابینایان نمیتوانیم آن را بهخوبی استفاده کنیم.
تو گوئی اینکه نبوداست گوشمان ور هست
اسیر رنج دوی و طنین و طرش و حماست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که ما چیزی نشنیدهایم، در حالی که اگر هم چیزی بشنویم، همچنان در زحمت و درد و هیجان آن درگیر هستیم.
بود که بر سر تو آید آنچه من دانم
اگر حمیت و غیرت همین بود که تراست
هوش مصنوعی: اگر غیرت و غیرت تو همین باشد که من میدانم، پس روزی خواهد رسید که آنچه را که من میدانم، بر سر تو خواهد آمد.
بسی نیاید کت روز تیره است و سیاه
بسی نماند کت حال حال عبدو اماست
هوش مصنوعی: بسیاری از روزها تیره و سیاه میگذرد و حالتی که انسان در این روزها دارد، به سرعت تغییر میکند. هیچ زمانی از حال فعلی انسان پایدار نخواهد ماند.
میان مجمع احرار تا براری اسم
بفعل کوش که گویند حرف جزو هواست
هوش مصنوعی: در جمع آزادگان فعالیت کن و بر عمل خود نام بگذار، زیرا میگویند که صرف گفتن، هیچ ارزشی ندارد و در واقع فقط کلامی در فضاست.
از آن نباشد در کارهای ما اثری
که کارها همه از راه ریب و روی ریاست
هوش مصنوعی: در کارهای ما نباید نشانهای از فعالیتهای بیفایده و جاهطلبی وجود داشته باشد، چرا که کارها باید از روی صداقت و نیت خوب انجام شوند، نه به خاطر حسادت و رقابت.
بیا که ما و تو فکری بحال خویش کنیم
که حال ما اگر اینست آه واویلاست
هوش مصنوعی: بیایید تا درباره وضعیت خودمان اندیشه کنیم، زیرا حال ما اگر اینگونه ادامه پیدا کند، بسیار نگرانکننده است.
چقدر خسبی آخر گذشت آب از سر
بپای خیز تو آخر چه موقع اقعاست
هوش مصنوعی: چقدر دیر عمل کردی! دیگر آب از زیر پل رد شده و تو هنوز در حال فکر کردن به حرکاتت هستی. واقعاً چه زمانی میخواهی اقدام کنی؟
تمام این همه بدبختی است و بی علمی
که هر که را نبود علم اسفل و ادناست
هوش مصنوعی: بدبختی و نادانی در این است که هر کسی که علم و آگاهی ندارد، در پایینترین سطح قرار دارد و از جایگاه خوبی برخوردار نیست.
به تیغ شاه نگر قصه گذشته مخوان
بقول عنصری آنکو بشعر، مولاناست
هوش مصنوعی: به شمشیر پادشاه نگاه کن و داستان گذشته را فراموش کن. به گفته عنصری، کسی که در شعر از مولانا سخن میگوید.
مرا از این سخن عنصری غرض این است
که خود گذشته گذشتست حرف از حالاست
هوش مصنوعی: من از این صحبت میخواهم بگویم که هدفم این است که گذشته دیگر اهمیت ندارد و ما باید درباره حال صحبت کنیم.
بس است دیگر افسانه خواندن و گفتن
که قصه گوئی از شغل و پیشه سفهاست
هوش مصنوعی: دیگر بس است که فقط داستانها و افسانهها را بگوییم و بشنویم، زیرا قصهگویی شغلی برای افراد نادان و بیعقله است.
ز عشق سرکش مجنون مرا چه عائده است
مرا چه فائده از حسن و خوبی لیلاست
هوش مصنوعی: از عشق دیوانهکننده مجنون چه نصیبی نصیب من میشود؟ از زیبایی و خوبی لیلا برای من چه فایدهای دارد؟
رباب و دعد دیگر بهر من چه سود دهد
چه حاصلی بمن از مهر و امق و عذر است
هوش مصنوعی: دیگر برای من هیچ فایدهای از عشق و ارتباطات نیست، چه سودی برایم دارد که از عذرخواهی و محبت سخن بگویم؟
چه سود از طمع و بخل اشعب و مادر
چه نفع از شرف و بذل حاتم و یحیاست
هوش مصنوعی: طمع و بخل اشعب هیچ سودی ندارد، در حالی که شرافت و بخشش حاتم و یحیا هم هیچ نفعی به همراه ندارد.
مرا حدیث خورنق چه کار می آید
که خانه من بیچاره بدتر از صحراست
هوش مصنوعی: من چه نیازی به داستان خورنق دارم، در حالی که وضعیت خانهام از بیابان هم بدتر است.
مرا حکایت قارون چه سود می بخشد
که فقر و فاقه من شهره نزد شاه و گداست
هوش مصنوعی: داستان قارون برای من چه فایدهای دارد، در حالی که همه، هم در میان ثروتمندان و هم فقرا، از فقر و نیاز من خبر دارند.
مرا چکار که سابق فلان چه بود و چه کرد
برای حالت حالیه ات چه فتوی راست
هوش مصنوعی: به من چه مربوط که فلانی در گذشته چه کرده و چه ویژگیهایی داشته است؟ این مسائل هیچ تاثیری بر وضعیت کنونی تو ندارند.
مرا بگوی که در کار خود چه باید کرد
مرا بگوی که امروزه بهر من چه سزاست
هوش مصنوعی: به من بگو در زندگیام چه باید انجام دهم و امروز برای من چه چیز مناسب است.
حدیث شوکت ژاپن بگوی و میکادو
اگر حدیث کنی اینچنین حدیث رواست
هوش مصنوعی: در مورد عظمت و بزرگی ژاپن صحبت کن و از میکادو (امپراتور ژاپن) بگو، چون اگر بخواهی از آن بگویی، این نوع صحبت بسیار مناسب و قابل قبول است.
سزاست آنکه بمردانگی و غیرت و علم
علم شوند که امروزه دستشان بالاست
هوش مصنوعی: شایسته است کسانی که به مردانگی، غیرت و علم آگاه هستند، امروز به میدان بیایند و عمل کنند.
چه شد که این پسر نورسیده مشرق
بشرق و غرب لوایش بلند و دست رساست
هوش مصنوعی: چرا این جوان تازهنفس به قدری درخشش دارد که در تمام شرق و غرب قابل مشاهده است و به آسانی به همه دسترسی دارد؟
چگونه زود چنین زود گشت صاحب رشد
که این مثابه در او قدرتست و استیلاست
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که او در این مدت کوتاه به کمال و رشد رسیده است، در حالی که این توانایی و سلطه در او وجود دارد؟
خوشا بحال چنین ملت نجیب و غیور
که علم و دانش او را کمال استغناست
هوش مصنوعی: خوشا به حال مردمی با اصالت و شجاع که دانش و علم، آنها را به کمال و خودکفایی میرساند.
پس آنچه کرد وی و اینچنین مسلم گشت
بماست فرض که آنسان کنیم بی کم و کاست
هوش مصنوعی: بنابراین، هر آنچه او انجام داد و ما را به این نتیجه رساند، بر ما واجب است که بدون هیچ نقص و کمبودی، همانند او عمل کنیم.
که بهر دانی سرمشق گفته عالی است
برای نادان دستور گفته داناست
هوش مصنوعی: برای کسانی که میفهمند، راهنماییهای دقیق و برجسته وجود دارد، اما برای نادانان، حتی اگر راهنمایی داده شود، به درستی درک نخواهند کرد.
وگرنه بر همه ایران و ملک و ملت را
بیا و فاتحه ای خوان که مرد و وقت عزاست
هوش مصنوعی: اگر اتفاقی نیفتد، همه ایران و سرزمین و مردم را جمع کن و فاتحهای بخوان که زمان وداع و عزاست.