گنجور

شمارهٔ ۱۶ - در هنگام ورود سپاه روس تزاری به خراسان و آذربایجان و بدار آویختن احرار ایران فرماید

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب
نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب
شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند
از صغیر و از نفیر و از هدیر و از نعیب
داستان آمد فراز از حال بدبختان که دهر
کرده با ایشان همی ابرو ترش صورت مهیب
آن کبوتر گفت بدبخت است آن دلداده ای
کو بماند دور از محبوب و مهجور از حبیب
گفت قمری سخت تر زین روزگار عاشقی است
کو ببیند دامن معشوقه در دست رقیب
فاخته گفتا ازین بدبخت تر دانم بدهر
حال بیماری که عزرائیل شد او را طبیب
گفت طوطی زین بتر طفلی است کش مادر پدر
هر دو تن مردند و شد از مال ایشان بی نصیب
آن چکاوک گفت لاوالله که شد بدبخت تر
مادری کز خون فرزندان کند گیسو خضیب
گفت تیهو وای بر مردی کش ایام شباب
در غنی بگذشت و آمد تنگدستی در مشیب
گفت صلصل وای بر روزی که وام خود به خشم
سفله ی نوکیسه خواهد از جوانمردی نجیب
گفت دراج الله الله مرگ سهل است ار شود
همدم و همراز بی مغزان خردمندی لبیب
گفت هدهد زین بتر باشد مسلمانی که دید
شرع مختل امر مهمل حق معطل دین غریب
عندلیبش گفت خوش گفتی بویژه کاین زمان
چیره بر توحید تثلیث است و بر فرقان صلیب
جملگی گفتند زین بدتر نه درد است نه وزر
انه داء عضال انه یوم عصیب
ای مسلمانان گر اینتان روز و اینتان روزگار
نامی از اسلام در گیتی نماند عنقریب
ای دریغا کار پیران با جوانان اوفتاد
فاتقوا یا قوم یوما یجعل الولدان شیب
حکم تربیع صلیب اندر کف تثلیثیان
اندرین بزم مسدس داستانی شد غریب
کاین صلیب چارپر در زیر هر پر عالمی
خفته دارد راست پنداری جهان کشتن ربیب
از دهان توپ و از مهمان بی دعوت شنو
پاسخ دعوات خود از ناله امن یجیب
بسکه از دکان خود سرمایه خوردی ای فقیه
بسکه بر آیات حق پیرایه بستی ای خطیب
خیمه ات منهوب شد عقل از هوی مغلوب شد
پیکرت مصلوب شد تن از صلیب آمد سلیب
پیشوایان در دبستان ناشده مفتی شدند
همچو انگوری که اندر غورگی گردد زبیب
ای کتاب الله ناطق دست برکش ز آستین
رایت نصر من الله گیر با فتح قریب
شوله بین از نیش عقرب آخته خونین سنان
ذات کرسی را نگر نازنده بر کف الخضیب
داشتم کاسی لطیف و پر می از خم حیات
ساختم روضی خصیب و پر گل از غصن رطیب
جای می زهر است وز قوم اندر آن کاس لطیف
جای گل شیح است و قیصوم اندر آن روض خصیب
ای خوشا دوران اصحاب رسول نامدار
کز شمیم کلکشان بر آسمان شد بوی طیب
حبذا عصر بنی مروان و آن شیخان فحل
چون قتیبه چون معلب معن و غضبان و شبیب
یاد ایام بنی العباس و آن میران راد
جعفر و یحیی و طاهر فضل و کافور و حضیب
بود لف قاسم چو قاضی احمد بن بودؤاد
ابن عیسی شیخ اربیل و ابوطاهر نقیب
زیب اندام خلافت بد ز میراث نبی
چتر و توقیع و نگین عمامه و برد و قضیب
آل حمدان در یمن آل دمس اندر عراق
در خراسان آل لیث و آل سامان حسیب
آن صلاح الدین که فرمانش ز حلق آویختند
چون کشیشان را صلیب اطفال را عودالصلیب
عالمان اندلس اعرابی و بن عبد رب
ابن زیدون ابن عبدون و لسان الدین خطیب
فاتحان آل عثمان تاجداران صفی
نادر افشار و شاه زند و خوی مستطیب
شوکت اسلام از ایشان بود در گیتی بپای
ظالمان زایشان پریشان روز و بی دینان کئیب
از صلیب امروز با فرقانیان رفت آنچه کرد
در عراق و شوش و اصطخر از ستم پور فلیب
کرد ایرانی بدور وی سلب ثوب الحداد
جسمشان مصلوب و مقلوب از صلیب اندر قلیب
تک حواری باصحابه غرب با مشرق خصیم
کعبه با بیت المقدس خاچ با فرقان رقیب
گریه بر اسلام دارد ناله بر اسلامیان
با دلی پرآتش و جانی نوان خدی تریب
مشتری در آسمان جبریل در عرش برین
مصطفی در جنت الفردوس و قائم در مغیب
گر همی خواهی که اسلام آید از خواری برون
جان فدا کن گریه را حاصل چه باشد ای ادیب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب
نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب
هوش مصنوعی: صبح زود، گروهی از پرندگان در چمن با بلبل خوش‌صدا آواز خواندند و لحن زیبایی داشتند که صدایی شگفت‌آور را به وجود آورد.
شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند
از صغیر و از نفیر و از هدیر و از نعیب
هوش مصنوعی: در باغ فریاد و سر و صدای زیادی به راه افتاده است که ناشی از صداهای مختلف و ناله‌های افراد کوچک و بزرگ است.
داستان آمد فراز از حال بدبختان که دهر
کرده با ایشان همی ابرو ترش صورت مهیب
هوش مصنوعی: داستان حال بدبختانی است که زمان، با آنها بد برخورد کرده و به آن‌ها چهره‌ای ترش و جدی داده است.
آن کبوتر گفت بدبخت است آن دلداده ای
کو بماند دور از محبوب و مهجور از حبیب
هوش مصنوعی: آن پرنده گفت که دلداده‌ای که از معشوق دور باشد و محبوبش را نتواند ببیند، بدبخت است.
گفت قمری سخت تر زین روزگار عاشقی است
کو ببیند دامن معشوقه در دست رقیب
هوش مصنوعی: قمری به شدت از روزهای عاشقی در حال رنج و درد است، چرا که می‌بیند رقیب دامن معشوقه‌اش را در دست دارد.
فاخته گفتا ازین بدبخت تر دانم بدهر
حال بیماری که عزرائیل شد او را طبیب
هوش مصنوعی: فاخته می‌گوید: کسی را بدبخت‌تر از خودم نمی‌شناسم، زیرا حال بیماری که روحش را می‌گیرد، مانند طبیبی در خانه‌اش است.
گفت طوطی زین بتر طفلی است کش مادر پدر
هر دو تن مردند و شد از مال ایشان بی نصیب
هوش مصنوعی: طوطی می‌گوید که این بچه از طوطی بدتر است، زیرا والدینش هر دو به دار فانی رفته‌اند و او از ارث و مال آن‌ها بی‌بهره مانده است.
آن چکاوک گفت لاوالله که شد بدبخت تر
مادری کز خون فرزندان کند گیسو خضیب
هوش مصنوعی: چکاوک گفت: سوگند به خدا، بدبخت‌تر از مادری است که برای به سزای فرزندانش موهایش را به رنگ حنا درمی‌آورد.
گفت تیهو وای بر مردی کش ایام شباب
در غنی بگذشت و آمد تنگدستی در مشیب
هوش مصنوعی: تیهو در اشاره به حالتی از زوال و افسوس می‌گوید که وای بر کسی که روزگار جوانی‌اش را در رفاه و ثروت گذراند و حالا در میانسالی با کمبود و تنگدستی روبرو شده است.
گفت صلصل وای بر روزی که وام خود به خشم
سفله ی نوکیسه خواهد از جوانمردی نجیب
هوش مصنوعی: گفت: آه و فریاد بر روزی که قرض خود را با خشم انسان‌های حقیر و تازه‌به‌دوران رسیده دریافت کنم، در حالی که خودم انسان نیک‌نهاد و بزرگوار هستم.
گفت دراج الله الله مرگ سهل است ار شود
همدم و همراز بی مغزان خردمندی لبیب
هوش مصنوعی: در این متن بیان شده است که اگر مرگ در کنار انسان باشد و او را همیار و همراز کند، نباید از آن ترسی داشته باشد. همچنین، به این نکته اشاره می‌شود که افراد نادانی که از عقل و خرد بهره‌ای ندارند، نمی‌توانند مفهوم واقعی مرگ و همراهی با آن را درک کنند.
گفت هدهد زین بتر باشد مسلمانی که دید
شرع مختل امر مهمل حق معطل دین غریب
هوش مصنوعی: هدهد گفت: از این بهتر است که کسی مسلمان باشد و ببیند که احکام دینی به هم ریخته و مسائل مهم نادیده گرفته شده‌اند. در این شرایط، دین به حالتی غریب و بی‌توجهی درآمده است.
عندلیبش گفت خوش گفتی بویژه کاین زمان
چیره بر توحید تثلیث است و بر فرقان صلیب
هوش مصنوعی: بلبلش گفت که خوب گفتی، به ویژه اینکه در این زمان، بر مسئله توحید و تثلیث تسلط دارد و بر مسئله فرقان و صلیب نیز تأثیرگذار است.
جملگی گفتند زین بدتر نه درد است نه وزر
انه داء عضال انه یوم عصیب
هوش مصنوعی: همه گفتند که از این بدتر نه درد و مرضی وجود دارد و نه آسیبی، این بیماری سخت و این روز دشوار است.
ای مسلمانان گر اینتان روز و اینتان روزگار
نامی از اسلام در گیتی نماند عنقریب
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، اگر همین‌طور ادامه دهید و به اسلام اهمیت ندهید، به زودی هیچ نام و نشانی از اسلام در جهان باقی نخواهد ماند.
ای دریغا کار پیران با جوانان اوفتاد
فاتقوا یا قوم یوما یجعل الولدان شیب
هوش مصنوعی: ای وای، کار پیران با جوانان خراب شد. پس ای قوم، از روزی بترسید که در آن روز بچه‌ها پیر می‌شوند.
حکم تربیع صلیب اندر کف تثلیثیان
اندرین بزم مسدس داستانی شد غریب
هوش مصنوعی: در این جمع، که حالتی خاص و ویژه دارد، نشان از تضاد و تناقض‌هایی است که میان عقاید و باورهای مختلف وجود دارد. در واقع، این وضعیت به چالش‌های فکری و فلسفی اشاره دارد که در فضای بحث و گفتگو نمایان می‌شود.
کاین صلیب چارپر در زیر هر پر عالمی
خفته دارد راست پنداری جهان کشتن ربیب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زیر هر پر از پرندگان، دنیایی خوابیده است و به گونه‌ای به نظر می‌رسد که این جهان در حال نابودی است. در واقع، نشان‌دهنده این است که در عمق هر چیز، واقعیتی بزرگ نهفته است و زندگی در حال جریان است.
از دهان توپ و از مهمان بی دعوت شنو
پاسخ دعوات خود از ناله امن یجیب
هوش مصنوعی: از دهان توپ و از مهمان بدون دعوت، جوابی برای دعوت خود بشنو از ناله‌ای که می‌گوید "امن یجیب"، یعنی در زمان نیاز و درخواست، پاسخ را در صداهای ناخواسته و غیرمنتظره جستجو کن.
بسکه از دکان خود سرمایه خوردی ای فقیه
بسکه بر آیات حق پیرایه بستی ای خطیب
هوش مصنوعی: ای فقیه، به خاطر اینکه از مال و سرمایه خود در دکانت استفاده کردی، و ای خطیب، به خاطر اینکه به آیات حق، زینت و پیرایه اضافه کردی، بسیار نگران کننده است.
خیمه ات منهوب شد عقل از هوی مغلوب شد
پیکرت مصلوب شد تن از صلیب آمد سلیب
هوش مصنوعی: خیمه‌ات به تاراج رفته و عقل تو تحت تأثیر خواهش‌ها و تمایلات قرار گرفته است. جسمت مانند فردی مصلوب شده است و از صليب به دست آمده‌ای که نشان‌دهندهٔ رنج و مشقتت است.
پیشوایان در دبستان ناشده مفتی شدند
همچو انگوری که اندر غورگی گردد زبیب
هوش مصنوعی: در ابتدا، معلمان و رهبران دینی درس‌های خود را به درستی و به طور کامل نیاموخته‌اند. به این صورت، مانند انگوری می‌شوند که درون غاری قرار گرفته و از آن به شکل دیگری تغییر شکل می‌دهد.
ای کتاب الله ناطق دست برکش ز آستین
رایت نصر من الله گیر با فتح قریب
هوش مصنوعی: ای کتاب خدا که در حال سخن گفتن هستی، از آستین پنهان خود بیرون بیا و علم پیروزی و نصرت الهی را به دست بیاور، که به زودی فتح و پیروزی نزدیک است.
شوله بین از نیش عقرب آخته خونین سنان
ذات کرسی را نگر نازنده بر کف الخضیب
هوش مصنوعی: آتش شعله‌ور را نگاه کن که مانند نیش عقرب، به شدت پرخاشگر و خطرناک است. با دقت به ذات و ساختار آن توجه کن که بر روی سطح جامعه نمایان است.
داشتم کاسی لطیف و پر می از خم حیات
ساختم روضی خصیب و پر گل از غصن رطیب
هوش مصنوعی: من داشتم با کاسی نرم و پر از نوشیدنی، باغی سرسبز و پر از گل را از شاخه‌ای تازه و مرطوب می‌ساختم.
جای می زهر است وز قوم اندر آن کاس لطیف
جای گل شیح است و قیصوم اندر آن روض خصیب
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده می‌شود که در میان جماعتی که در پی لذت‌ها و مسائل دنیوی هستند، جایی برای نوشیدنی تلخ و زهرآور وجود دارد. اما در عوض، در جایی دیگر فضا برای گیاهان خوشبو و معطر مانند گل شیح و قیصوم فراهم شده که نشان‌دهنده جمال و طراوت طبیعت است و زندگی دلپذیری را ارائه می‌دهد. این تضاد نشان‌دهنده انتخاب‌ها و شرایط مختلفی است که انسان‌ها با آن مواجه‌اند.
ای خوشا دوران اصحاب رسول نامدار
کز شمیم کلکشان بر آسمان شد بوی طیب
هوش مصنوعی: چه خوب است دوران اصحاب پیامبر بزرگ که از قلم آنان بوی خوشی به آسمان بلند می‌شود.
حبذا عصر بنی مروان و آن شیخان فحل
چون قتیبه چون معلب معن و غضبان و شبیب
هوش مصنوعی: چه عصر خوبی بود زمان بنی مروان، زمانی که شخصیت‌های بزرگی مانند قتیبه، معلب، معن، غضبان و شبیب حضور داشتند.
یاد ایام بنی العباس و آن میران راد
جعفر و یحیی و طاهر فضل و کافور و حضیب
هوش مصنوعی: یادآوری دوران خلافت عباسیان و شخصیت‌های برجسته‌ای چون جعفر، یحیی، طاهر، فضل، کافور و حضیب که هر کدام نقش مهمی در آن زمان داشتند.
بود لف قاسم چو قاضی احمد بن بودؤاد
ابن عیسی شیخ اربیل و ابوطاهر نقیب
هوش مصنوعی: لف قاسم مثل قاضی احمد بن بودؤاد ابن عیسی شیخ اربیل و ابوطاهر نقیب است. این جمله به توصیف شخصیت یا مقام فردی به نام قاسم پرداخته و او را مشابه قاضی مشهور و نقیب می‌داند. بنابراین، به معنای این است که قاسم در دانش، مقام یا ویژگی‌های خود به دیگر شخصیت‌های مهم و معتبر شباهت دارد.
زیب اندام خلافت بد ز میراث نبی
چتر و توقیع و نگین عمامه و برد و قضیب
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت خلافت، به خوبی از میراث پیامبر به ارث رسیده است، شامل چادر و نامه رسمی و نگین عمامه و عصا و شمشیر.
آل حمدان در یمن آل دمس اندر عراق
در خراسان آل لیث و آل سامان حسیب
هوش مصنوعی: در یمن خاندان حمدان و در عراق خاندان دمس و در خراسان خاندان لیث و سامان از نظر نسب و اعتبار، شهرت دارند.
آن صلاح الدین که فرمانش ز حلق آویختند
چون کشیشان را صلیب اطفال را عودالصلیب
هوش مصنوعی: صلاح الدین، کسی که فرمانش را برای عذاب و مجازات به گردن آویختند، مانند کشیشانی است که صلیب‌های بچه‌ها را بر دوش می‌نهند.
عالمان اندلس اعرابی و بن عبد رب
ابن زیدون ابن عبدون و لسان الدین خطیب
هوش مصنوعی: عالمان و دانشمندان اندلس از جمله اعرابی، بن عبد رب، ابن زیدون و ابن عبدون به خاطر مهارت‌های بلاغی و سخنوریِ لسان‌الدین به شهرت رسیدند.
فاتحان آل عثمان تاجداران صفی
نادر افشار و شاه زند و خوی مستطیب
هوش مصنوعی: پیروان والیان عثمانی و پادشاهان، همچون صفی نادر افشار و شاه زند، در میان خوی مستطیب درخشش و اعتبار خاصی داشته‌اند.
شوکت اسلام از ایشان بود در گیتی بپای
ظالمان زایشان پریشان روز و بی دینان کئیب
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت اسلام به دلیل وجود این افراد در دنیا بود، اما با ظلم و ستم آن‌ها، زندگی انسان‌ها به هم ریخت و در این میان، بی‌دینی نیز در حال گسترش است.
از صلیب امروز با فرقانیان رفت آنچه کرد
در عراق و شوش و اصطخر از ستم پور فلیب
هوش مصنوعی: امروز از صخره‌ای که در آن عذابی مانند صلیب است، فرزندان فرقانیان به آن رفتند و آنچه در عراق، شوش و اصطخر بر سر مردم آوردند، ناشی از ظلم پسر فلیپ بود.
کرد ایرانی بدور وی سلب ثوب الحداد
جسمشان مصلوب و مقلوب از صلیب اندر قلیب
هوش مصنوعی: ایرانیان دور او جمع شده و لباس کارگاه آهنگری را بر تن کرده‌اند، اما بدنشان مانند شخصی که بر صلیب آویزان شده است، دچار درد و مصیبت شده و در وضعیتی معکوس به سر می‌برند.
تک حواری باصحابه غرب با مشرق خصیم
کعبه با بیت المقدس خاچ با فرقان رقیب
هوش مصنوعی: در این بیت، به تضاد و رقابت‌های موجود بین دو سمت یا گروه مختلف اشاره شده است. یکی از این گروه‌ها به کعبه و دیگری به بیت المقدس تعلق دارد که نشان‌دهنده دو قطب مذهبی و فرهنگی متفاوت است. همچنین به تصادف و رقابت‌های موجود در تاریخ و فرهنگ اشاره شده است که با تعابیر خاص خود، این درگیری‌ها را به تصویر می‌کشد. به طور کلی، مفهوم این بیت بیانگر تفاوت‌ها و تنش‌های میان دو طرف و نمادهای معنوی و مذهبی مختلف است.
گریه بر اسلام دارد ناله بر اسلامیان
با دلی پرآتش و جانی نوان خدی تریب
هوش مصنوعی: با دل آتشین و روحی نزار، بر اسلام و پیروان آن ناله و گریه می‌کند.
مشتری در آسمان جبریل در عرش برین
مصطفی در جنت الفردوس و قائم در مغیب
هوش مصنوعی: در بالا، مشتری در آسمان می‌درخشد، فرشته جبریل در عرش الهی در حال حاضر است، پیامبر مصطفی در بهشت جاودان قرار دارد و قائم (امام زمان) در مکان نامشخصی وجود دارد.
گر همی خواهی که اسلام آید از خواری برون
جان فدا کن گریه را حاصل چه باشد ای ادیب
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که اسلام از ناملایمات و ضعف‌ها رهایی یابد، باید جان خود را فدای این هدف کنی. گریه کردن چه سودی دارد، ای صاحب دانش؟