شمارهٔ ۱۵ - چکامه
شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب
از تو آید درد ملت را درین دوران طبیب
شاد باش ای مجلس ملی که از تو چیره گشت
دست مسجد بر کلیسا نور فرقان بر صلیب
شاد باش ای مجلس ملی که ایران از تو یافت
دولت دور شباب اندر پی عهد مشیب
شاد باش ای مجلس ملی که باشد مر تو را
شرع پشتیبان و دولت حافظ و ملت نقیب
شاد باش ای مجلس ملی که هستی بی گزاف
آسمان مهر و ماه و زهره و کف الخضیب
شاد باش ای مجلس ملی که ظلم از تو گریخت
همچو حجاج بن یوسف از غزاله وز شبیب
شاد باش ای مجلس ملی که از تایید تو
عاشق بیچاره شد آسوده از جور رقیب
چشم ها را روی حوری کام ها را طعم شهد
گوش ها را بانگ رودی مغزها را بوی طیب
تا تو برپائی درین کشور نرنجد آشنا
تا تو برجائی درین سامان نفرساید غریب
کس نباشد زین سپس از جور دیوان در شکنج
کس نماند بعد ازین از عدل سلطان بی نصیب
ناله مظلوم آید تا به تخت شهریار
راز محبوبان شود یکباره پیدا بر حبیب
شومی بیداد و جور آید عیان بر دادگر
حالت بیمار گردد آشکارا بر طبیب
کودکان را کس نترساند ز شکل هولناک
عاجزان را کس نلرزاند ز فریاد مهیب
منجنیق آتش نبارد بر سر سکان لبیب
محتکر قحطی نیارد در دل عام خصیب
خاره اندر خاک نستاند طراوت از گهر
غوره اندر تاک نفروشد حلاوت بر زبیب
گول را نبود رقابت با حکیم و هوشمند
سفله نتواند عداوت با اصیل و با نجیب
جبرئیلی کی تواند بعد ازین دیو مرید
پارسائی که نماید زین سپس شیخ مریب
کبک آمد در خرامش کرکس از رفتار ماند
بلبل آمد در ترنم زاغ افتاد از نعیب
بسکه ظالم را بکف شد خون مظلومان خضاب
بسکه روی خستگان از اشک خونین شد خضیب
بسکه هر ملهوف گفت ای رکن من لارکن له
بسکه هر مظلوم برخواند آیت امن یجیب
شهریار دادگر بخشود بر قومی ذلیل
خسرو عادل ترحم کرد بر مشتی کئیب
شه مظفر داور گیتی خدیو کامران
آنکه ذاتش مستطابستی و خلقش مستطیب
آنکه خصمش هر کجا جنبش کند گردد مصاب
آنکه رایش هر کجا تابش کند گردد مصیب
در حدود خصم قهرش همچو نار اندر حدید
در قلوب خلق مهرش همچو آب اندر قلیب
بر رعیت داد شه در مملکت و الطاف وی
بهتر از سال فراح و خوشتر از عام خصیب
عدل این شه را کرام الکاتبین داند حساب
کار این شه را امیرالمؤمنین باشد حسیب
ای درخت شرع ازین فرخنده مجلس جاودان
باد اصلت محکم و فرعت قوی غصنت رطیب
وی سپهداران دین بادا شما را تا ابد
عون حق خیرالمعین و حفظ حق نعم الرقیب
عقل باشد مر شما را مادر و دانش پدر
عدل باشد مر شما را زاده و حکمت ربیب
مسجد از دیدارتان بالد چو بستان از درخت
منبر از گفتارتان نازد چو سرو از عندلیب
بس کرامتها نمودید ای کرامت را نسب
بس شجاعتها نمودید ای شجاعت را نسیب
رنجها بردید کز آن رنجه شد کوهان کوه
کارها کردید کز آن خیره شد هوش لبیب
شکر خوی نیکتان را با مقالی بس شگرف
نعت ذات پاکتان را با لسانی بس عجیب
در فلک کروبیان گویند و در فردوس حور
بر مناره مؤمنان خوانند و در منبر خطیب
گر سخن رانید در این بقعه حق گوید بلی
ور دعا خوانید در این روضه حق باشد مجیب
مرحبا گوید بر این وضع بدیع و رای نیک
آفرین خواند بر این فکر خوش و بزم رحیب
کردگار اندر فراز عرش و پیغمبر به خلد
مرتضی اندر لب تسنیم و قائم در مغیب
بر فراز تخت زرین شاه و بر افلاک ماه
در صف کروبیان جبریل و در محضر ادیب
مجلس ملی ز یاد شاعران برد آنچه بود
از حماسه وز تهانی وز مدیح و از نسیب
اینزمان طرح سخن اینسان سزد نه آنکه گفت
احمد اندر مدح کافور و حسن بهر خصیب
قدسیان فهرست این مجلس بحلق آویختند
همچنان کاندر گلوی کودکان عودالصلیب
شمارهٔ ۱۴ - مطلع دوم: که میرا گوئیا راندند امشبشمارهٔ ۱۶ - در هنگام ورود سپاه روس تزاری به خراسان و آذربایجان و بدار آویختن احرار ایران فرماید: بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب
از تو آید درد ملت را درین دوران طبیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، خوش باش! به زودی میبینم که تو میتوانی دردهای ملت را در این دوران درمان کنی.
شاد باش ای مجلس ملی که از تو چیره گشت
دست مسجد بر کلیسا نور فرقان بر صلیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، خوش باشید که قدرت مسجد بر کلیسا فائق آمده و نور هدایت بر صلیب تسلط یافته است.
شاد باش ای مجلس ملی که ایران از تو یافت
دولت دور شباب اندر پی عهد مشیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، خوشحال باش که ایران به خاطر تو دوران جوانی و رونق خود را دوباره به دست آورد و از پی دوران پیری و کبر سن، به این موفقیت رسیده است.
شاد باش ای مجلس ملی که باشد مر تو را
شرع پشتیبان و دولت حافظ و ملت نقیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، شاد باش! زیرا شرع (قانون) پشتوانه توست و دولت حافظ تو و ملت نماینده تو است.
شاد باش ای مجلس ملی که هستی بی گزاف
آسمان مهر و ماه و زهره و کف الخضیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، شاد باش! تو به گونهای هستی که بدون هیچ دغدغهای مانند آسمانی پر از مهر و ماه و زهره و زیباییهای طبیعی میدرخشی.
شاد باش ای مجلس ملی که ظلم از تو گریخت
همچو حجاج بن یوسف از غزاله وز شبیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، خوشحال باش که ظلم و ستم از تو رفته و دور شده است، مانند آنکه حجاج بن یوسف از غزاله و شبیب فرار کرده باشد.
شاد باش ای مجلس ملی که از تایید تو
عاشق بیچاره شد آسوده از جور رقیب
هوش مصنوعی: ای مجلس ملی، تو خوش باش که به خاطر تأیید تو، عاشق بیچاره از ظلم رقیب رهایی یافته و آسوده خاطر شده است.
چشم ها را روی حوری کام ها را طعم شهد
گوش ها را بانگ رودی مغزها را بوی طیب
هوش مصنوعی: چشمها را به تماشای زیباییهای خاص میدوزیم، کامها را به لذت طعم شیرین مشغول میکنیم، گوشها را به صدای دلنشین آب روان میسپاریم و مغزها را به عطر خوش و مطبوع میآفرینیم.
تا تو برپائی درین کشور نرنجد آشنا
تا تو برجائی درین سامان نفرساید غریب
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در این سرزمین حضور داری، هیچ آشنایی ناراحت نخواهد شد و تا زمانی که تو در این اجتماع هستی، هیچ غریبی دلسرد نخواهد گشت.
کس نباشد زین سپس از جور دیوان در شکنج
کس نماند بعد ازین از عدل سلطان بی نصیب
هوش مصنوعی: هیچ کس از ظلم و ستم دیوان در امان نخواهد بود و بعد از این، هیچ کسی از عدالت سلطان بهرهمند نخواهد شد.
ناله مظلوم آید تا به تخت شهریار
راز محبوبان شود یکباره پیدا بر حبیب
هوش مصنوعی: صدای ناله و شیون کسانی که مظلوم هستند به گوش شاه میرسد و در این حالت، رازهای عاشقانه و محبتآمیز ناگهان برای معشوق روشن و آشکار میشود.
شومی بیداد و جور آید عیان بر دادگر
حالت بیمار گردد آشکارا بر طبیب
هوش مصنوعی: وقتی ظلم و ستم عیان میشود، وضعیت ناعادلانه برای حاکم و قاضی مشخص میشود و در این شرایط، درد و رنج انسانها به وضوح برای درمانگران و پزشکان قابل مشاهده میگردد.
کودکان را کس نترساند ز شکل هولناک
عاجزان را کس نلرزاند ز فریاد مهیب
هوش مصنوعی: کودکان از ظاهر ترسناک افرادی که ناتوان هستند، نمیترسند و صدای وحشتناک آنها هم کسی را به لرزه درنمیآورد.
منجنیق آتش نبارد بر سر سکان لبیب
محتکر قحطی نیارد در دل عام خصیب
هوش مصنوعی: بیت اشاره به این دارد که در زمانی که بحران و قحطی حاکم است، افراد محتکر و سودجو میتوانند از وضعیت سوءاستفاده کنند. اما با این حال، خداوند نخواهد گذاشت که بلا و آتش به آنها برسد و در نهایت، زندگی و روزی مردم به سمت خیر و برکت خواهد رفت. به عبارتی، در شرایط سخت، امید به تغییر و بهبود وجود دارد و کسانی که به دنبال منافع خود هستند، همیشه نمیتوانند بر مردم سلطه داشته باشند.
خاره اندر خاک نستاند طراوت از گهر
غوره اندر تاک نفروشد حلاوت بر زبیب
هوش مصنوعی: خار در خاک نمیتواند تازگی و سرسبزی به دست آورد و تربیت نشده است. همچنین، دانهی نیازی که در تاک وجود دارد، نمیتواند شیرینی و لذت را به میوه تبدیل کند.
گول را نبود رقابت با حکیم و هوشمند
سفله نتواند عداوت با اصیل و با نجیب
هوش مصنوعی: گول نمیتواند با حکیم و فرزانه رقابت کند و افراد پست و بیارزش نمیتوانند با انسانهای ارجمند و نجیب دشمنی کنند.
جبرئیلی کی تواند بعد ازین دیو مرید
پارسائی که نماید زین سپس شیخ مریب
هوش مصنوعی: دیگر جبرئیل نمیتواند مرید دیو را پیدا کند که بعد از این پارسایی را نمایان کند و به شیخ نیز بیاعتنا باشد.
کبک آمد در خرامش کرکس از رفتار ماند
بلبل آمد در ترنم زاغ افتاد از نعیب
هوش مصنوعی: کبک با زیبایی و ناز قدم میزند، در حالی که کرکس از رفتار گستاخانهاش متعجب مانده است. بلبل با گوشنواز بودن آواز میخواند و زاغ به خاطر نداهای آن به حیرت افتاده است.
بسکه ظالم را بکف شد خون مظلومان خضاب
بسکه روی خستگان از اشک خونین شد خضیب
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم زیاد، دست ظالم به خون بیگناهان رنگین شده و چهره خستگان از اشکهای خونین آغشته گشته است.
بسکه هر ملهوف گفت ای رکن من لارکن له
بسکه هر مظلوم برخواند آیت امن یجیب
هوش مصنوعی: هر کسی که در حوادث و مشکلات دچار درد و رنج شده، به خداوند پناه میبرد و از او کمک میطلبد. همچنین هر مظلومی که به فریاد میآید و دعا میکند، امیدوار است که دعایش مورد اجابت قرار گیرد.
شهریار دادگر بخشود بر قومی ذلیل
خسرو عادل ترحم کرد بر مشتی کئیب
هوش مصنوعی: شهریار دادگر بر گروهی که ذلیل و حقیر بودند، بخشش کرد و خسرو عادل نیز به جمعی بیارزش و بیپایه رحم نمود.
شه مظفر داور گیتی خدیو کامران
آنکه ذاتش مستطابستی و خلقش مستطیب
هوش مصنوعی: شاه مظفر، داور جهان و خدایی کامیاب است که ذات او قابل ستایش و عالیست و مخلوق او نیز پسندیده و نیکوست.
آنکه خصمش هر کجا جنبش کند گردد مصاب
آنکه رایش هر کجا تابش کند گردد مصیب
هوش مصنوعی: کسی که دشمن او هر کجا حرکتی بکند، به مصیبت دچار میشود، و کسی که رازش هر کجا اشعهای بزند، به بلا گرفتار میشود.
در حدود خصم قهرش همچو نار اندر حدید
در قلوب خلق مهرش همچو آب اندر قلیب
هوش مصنوعی: قدرت و سلطه او بر دشمنانش مانند آتش در آهن است، و محبت و مهر او در دل مردم مانند آب در ظرفی است.
بر رعیت داد شه در مملکت و الطاف وی
بهتر از سال فراح و خوشتر از عام خصیب
هوش مصنوعی: پادشاه در سرزمین خود به رعیت عدالت میدهد و محبتهای او از سالی پربار و خوشحالکننده بهتر است.
عدل این شه را کرام الکاتبین داند حساب
کار این شه را امیرالمؤمنین باشد حسیب
هوش مصنوعی: عدالت این پادشاه را نویسندگان بزرگ در نظر دارند و بررسی کارهای او به دست امیرالمؤمنین خواهد بود.
ای درخت شرع ازین فرخنده مجلس جاودان
باد اصلت محکم و فرعت قوی غصنت رطیب
هوش مصنوعی: ای درخت دین، امیدوارم که در این مجلس خوشیمن همیشه پایدار بمانید. ریشهات محکم و شاخهات پربار و سبز باشد.
وی سپهداران دین بادا شما را تا ابد
عون حق خیرالمعین و حفظ حق نعم الرقیب
هوش مصنوعی: ای کسانی که فرمانروایان دین هستید، برای همیشه یاور حق باشید و از آن نگهداری کنید که بهترین یاور است و شما را از هر خطر حفظ میکند.
عقل باشد مر شما را مادر و دانش پدر
عدل باشد مر شما را زاده و حکمت ربیب
هوش مصنوعی: عقل به منزلهی مادر شماست و دانش پدر شما. عدل فرزندی است که از این دو به وجود آمده و حکمت هم به عنوان نزدیکترین فرد به شما محسوب میشود.
مسجد از دیدارتان بالد چو بستان از درخت
منبر از گفتارتان نازد چو سرو از عندلیب
هوش مصنوعی: مسجد به خاطر دیدارتان سرسبز و خرّم است، همانطور که باغ به خاطر درختانش شاداب میشود. منبر هم به خاطر گفتار شما به زیباترین شکل خود میبالد، مانند سروی که به آواز بلبل مینازد.
بس کرامتها نمودید ای کرامت را نسب
بس شجاعتها نمودید ای شجاعت را نسیب
هوش مصنوعی: ای بزرگواران، شما با کرامتهای خود افتخارات بسیاری را نشان دادهاید و با شجاعتهایتان به این فضیلتها اعتبار بخشیدهاید.
رنجها بردید کز آن رنجه شد کوهان کوه
کارها کردید کز آن خیره شد هوش لبیب
هوش مصنوعی: شما سختیها و زحمتهایی را تحمل کردهاید که از آن، کوهها هم به تلاطم درآمدند. شما کارهای بزرگی را انجام دادهاید که باعث شگفتی و حیرت عقلهای خردمند شده است.
شکر خوی نیکتان را با مقالی بس شگرف
نعت ذات پاکتان را با لسانی بس عجیب
هوش مصنوعی: شکرگزاری از خوی نیک شما با کلامی بسیار عظیم و ستایش ویژگیهای خالص شما با زبانی متفاوت و شگفتانگیز است.
در فلک کروبیان گویند و در فردوس حور
بر مناره مؤمنان خوانند و در منبر خطیب
هوش مصنوعی: در آسمان به فرشتگان اشاره میشود و در بهشت به زیباییهای حوریان اشاره میکنند، در کنار خطبهخوانها مردم مؤمن نام میبرند.
گر سخن رانید در این بقعه حق گوید بلی
ور دعا خوانید در این روضه حق باشد مجیب
هوش مصنوعی: اگر در این مکان صحبت شود، حقیقت را بیان میکند و اگر دعایی خوانده شود، حقیقت پاسخگو خواهد بود.
مرحبا گوید بر این وضع بدیع و رای نیک
آفرین خواند بر این فکر خوش و بزم رحیب
هوش مصنوعی: سلام بر این سرنوشت جالب و فکر خوب! بر این اندیشه زیبا و جشن بزرگ، درود میفرستیم.
کردگار اندر فراز عرش و پیغمبر به خلد
مرتضی اندر لب تسنیم و قائم در مغیب
هوش مصنوعی: خداوند در بالای عرش قرار دارد و پیامبر در بهشت علی (ع) در کنار آب نوشیدنی و قائم (امام زمان) در غیبت به سر میبرد.
بر فراز تخت زرین شاه و بر افلاک ماه
در صف کروبیان جبریل و در محضر ادیب
هوش مصنوعی: در بالای تخت گرانبهای شاه و در میان آسمانها مانند ماه، در کنار فرشتگان و در محضر کسی که دانا و فاضل است، قرار دارم.
مجلس ملی ز یاد شاعران برد آنچه بود
از حماسه وز تهانی وز مدیح و از نسیب
هوش مصنوعی: مجلس ملی به خاطر شاعران، از یاد برد آنچه که درباره حماسه، فخر و ستایش، و تقدیر و نصیب وجود داشت.
اینزمان طرح سخن اینسان سزد نه آنکه گفت
احمد اندر مدح کافور و حسن بهر خصیب
هوش مصنوعی: در این زمان، سخن گفتن به این شکل شایسته است، نه آن گونه که احمد در ستایش کافور و حسن صحبت کرده است.
قدسیان فهرست این مجلس بحلق آویختند
همچنان کاندر گلوی کودکان عودالصلیب
هوش مصنوعی: فرشتگان با احترام و بزرگی، این جلسه را به تصویر کشیدهاند، مانند وضعیتی که در آن، عود صلیب در گلوی کودکان قرار گرفته است.