گنجور

شمارهٔ ۱۳ - در عید سعید فطر ۱۳۱۲ در کرمانشاه

نماز شام کز قندیل کوکب
چراغان کرد گردون خیمه شب
فرو بستند گوئی نو عروسان
بگردن عقد لؤلؤی مثقب
و یا گسترده بر طاقی بعمدا
پرندی نیلگون یک سر مذهب
و یا چون خیمه ای با میخ زرین
که از مشکین طنابستی مطنب
و یا با کلک زرین بر نبشتند
به مشکین لوح سطری چند معرب
و یا پیروزه گون طشتی است وارون
ز گوهرهای گوناگون لبالب
فلک کجر و بسان پیل شطرنج
شهب تازنده چون اسبان اشهب
یکی چون اسب راهش از چپ و راست
یکی چون پیل رفتارش مورب
مجره همچو شیرین جوی فرهاد
ز کوه بیستون گردیده منصب
ثریا همچو انگور از بر تاک
فضای چرخ چون باغی معنب
نمودی فرقدان دو شمع کافور
بصحنی از عبیروبان مطیب
فرو کوبیده «عذرا» از «زبانی »
دو زرین میخ بر سیمینه جوزب
درخشان هقعه بر پستان جوزا
فروزان شوله بر دنبال عقرب
یکی چون گوهر اندر تاج زرین
یکی چون آتش اندر نوک مثقب
بنات النعش تابان از بر قطب
چو شاگردان بر استاد مکتب
ز کوه بیستون برشد شباهنگ
چو از چاه مقنع ماه نخشب
بطین بگرفت در بطن الحمل جای
چنان کاندر و جار خویش ثعلب
عوائذ بر تن تنین هویدا
چنان چون بثرها بر جلد اجرب
سعود آورده اندر اخبیه رخت
خیامش را سماک الارض مضرب
همی تابید عین الاثور از چرخ
چنان طرف سیه چشمان ایرب
به خون بهرام چون شمشیر حیدر
دو پیکر چون دو نیم اعضای مرحب
بکرسی ذات کرسی چون بر اورنگ
صفیه دختر حی اخطب
گرفته سعد ذابح دشنه بر کف
چو اندر جنگ خوزستان مهلب
چنان خنیاگران در بزم ناهید
گرفته چنگ در کف نای بر لب
همی‌افروخت نار از چهره برحبیس
چنان زیبا نگاری خسته از تب
همی برکند کیوان موی سبلت
چو پیری دردمند از داء ثعلب
نیازی حاجیانستند گوئی
بهنگام جمار اندر محصب
ظلیم از سهم رامی خسته چونان
شترمرغی ز پیکانی مشعب
چو ملاحان سهیل از جانب قطب
بدریای جنوب افکنده مرکب
ستاده بر فراز تخت جبار
نشسته در کنار نهر ارنب
غمیضا در سرشک دیده مغمور
عبور از راه دریا جسته مهرب
همی در شورش آمد کلب احمر
چو برناقه حمیرا کلب حوئب
هویدا شد هلال ماه شوال
چو زرین مشعلی در شام غیهب
و یا در کاخی از پیروزه قندیل
و یا بر شاخی از بیحاده اخطب
و یا چون کشتییی در ناف دریا
و یا چون حلقه در جوف سبسب
و یا زیبا نگاری نیلگون رخت
بزرین وسمه ابرویش مخضب
مکرم ماند بر جای مبارک
معظم راند دنبال مرجب
مه من آن غزال عنبرین خال
بت من آن نگار سیم غبغب
پی دیدار مه شد بر سر بام
چو اندر کرسی تدویر کوکب
هلال عید را دی از بن چرخ
چو پیری گوژ بر طاقی محدب
و یا خود مشربه سیمین پرازمی
بدست ساقی پاکیزه مشرب
چو مه را دید آن بنده خورشید
زمین بوسید بر میر معذب
بشکر میر از لب شکر افشاند
پس این مطلع سرود از شکرین لب

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نماز شام کز قندیل کوکب
چراغان کرد گردون خیمه شب
هوش مصنوعی: نماز شام، که شب را با نور ستاره‌ها روشن کرده است، آسمان را به مانند خیمه‌ای زیبا و نورانی درآورده است.
فرو بستند گوئی نو عروسان
بگردن عقد لؤلؤی مثقب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زیبایی و شگفتی در مراسم عروسی مانند طلا و مرواریدهایی است که به گردن عروس‌ها آویخته شده و جلوه‌ای خاص به آنها می‌دهد. این تصویر به حس شکوه و زیبایی در لحظات خاص زندگی اشاره دارد.
و یا گسترده بر طاقی بعمدا
پرندی نیلگون یک سر مذهب
هوش مصنوعی: پرنده‌ای آبی‌رنگ به عمد روی طاقی نشسته است.
و یا چون خیمه ای با میخ زرین
که از مشکین طنابستی مطنب
هوش مصنوعی: مثل خیمه‌ای که با میخ‌های زرین نصب شده و با طنابی از مشک محکم بسته شده است.
و یا با کلک زرین بر نبشتند
به مشکین لوح سطری چند معرب
هوش مصنوعی: و یا با قلم طلایی بر روی لوحی سیاه چند خط به زبان عربی نوشتند.
و یا پیروزه گون طشتی است وارون
ز گوهرهای گوناگون لبالب
هوش مصنوعی: این جمله به شکلی زیبا و شاعرانه به توصیف ظرفی می‌پردازد که پر از سنگ‌های قیمتی و با ارزش است. این ظرف به صورت وارونه قرار دارد و رنگ‌ها و زیبایی‌های مختلف این گوهرها در آن نمایان است. این تصویر می‌تواند به غنای زیبایی و تنوع در زندگی اشاره داشته باشد.
فلک کجر و بسان پیل شطرنج
شهب تازنده چون اسبان اشهب
هوش مصنوعی: آسمان به شکل زینتی و شطرنجی است، مثل فیل بزرگ و قدرتمند، و ستاره‌ها در آن مانند اسب‌های خاکستری می‌درخشند.
یکی چون اسب راهش از چپ و راست
یکی چون پیل رفتارش مورب
هوش مصنوعی: کسی مانند اسب راهش را با سرعت و دقت می‌سازد و کسی دیگر مانند فیل، رفتاری بزرگ و پیچیده دارد.
مجره همچو شیرین جوی فرهاد
ز کوه بیستون گردیده منصب
هوش مصنوعی: جاری شدن آب مانند جوی شیرین است که فرهاد از کوه بیستون به وجود آورده و این امر به قدرت و مقام او اشاره دارد.
ثریا همچو انگور از بر تاک
فضای چرخ چون باغی معنب
هوش مصنوعی: ستاره‌های خوش درخشان مانند خوشه‌های انگور از روی درختی در آسمان می‌درخشند، درست مانند باغی زیبا و سرسبز.
نمودی فرقدان دو شمع کافور
بصحنی از عبیروبان مطیب
هوش مصنوعی: تو در ظرفی زیبا و دلپذیر، دو شمع خوشبو با رایحه کافور را به نمایش گذاشتی.
فرو کوبیده «عذرا» از «زبانی »
دو زرین میخ بر سیمینه جوزب
هوش مصنوعی: دو میخ زرین به رنگ نقره‌ای از جوزب، به زمین کوبیده شده است.
درخشان هقعه بر پستان جوزا
فروزان شوله بر دنبال عقرب
هوش مصنوعی: درخشان و زیبا، ستاره‌ای در صورت فلکی جوزا در حال درخشیدن است و شعله‌ای در پشت ستاره عقرب مشهود می‌شود.
یکی چون گوهر اندر تاج زرین
یکی چون آتش اندر نوک مثقب
هوش مصنوعی: یک نفر مانند گوهر در تاج طلاست و دیگری مانند آتش در نوک میله‌ای تیز و برنده است.
بنات النعش تابان از بر قطب
چو شاگردان بر استاد مکتب
هوش مصنوعی: ستاره‌های خوشه دجاجه (یا نعش) مانند شاگردان در کنار استاد مکتب روشن و درخشان هستند.
ز کوه بیستون برشد شباهنگ
چو از چاه مقنع ماه نخشب
هوش مصنوعی: از کوه بیستون، پرنده‌ای به نام شباهنگ پرواز کرد، همان‌طور که ماه از چاه به بیرون می‌آید.
بطین بگرفت در بطن الحمل جای
چنان کاندر و جار خویش ثعلب
هوش مصنوعی: در دل شکم، چیزی به وجود آمده است که مانند آن در خانه خود، روباهی وجود دارد.
عوائذ بر تن تنین هویدا
چنان چون بثرها بر جلد اجرب
هوش مصنوعی: آثاری که بر بدن یک اژدها نقش بسته، مانند آثار و نشانه‌هایی است که بر پوست یک جانور خشن و چابک دیده می‌شود.
سعود آورده اندر اخبیه رخت
خیامش را سماک الارض مضرب
هوش مصنوعی: سعود در حال آمدن است و در تاریکی شب، چادر خیامش را گسترانده است. زمین، جایی برای استراحت و آرامش او شده است.
همی تابید عین الاثور از چرخ
چنان طرف سیه چشمان ایرب
هوش مصنوعی: نور ستاره‌ها از آسمان می‌تابد، مانند چشمان زیبای آن دختر سیاه‌چشم.
به خون بهرام چون شمشیر حیدر
دو پیکر چون دو نیم اعضای مرحب
هوش مصنوعی: به خاطر خون بهرام، مانند شمشیر علی، دو پیکر مانند دو نیمه از بدن مرحب.
بکرسی ذات کرسی چون بر اورنگ
صفیه دختر حی اخطب
هوش مصنوعی: به محض اینکه به مقام والای خود نشسته، مانند جایگاه صفیه، دختر حی اخطب، با جلال و شکوه می‌درخشد.
گرفته سعد ذابح دشنه بر کف
چو اندر جنگ خوزستان مهلب
هوش مصنوعی: سعد ذابح با چاقو در دست، در میدان جنگ خوزستان مانند مهلب، بی‌باک و شجاع است.
چنان خنیاگران در بزم ناهید
گرفته چنگ در کف نای بر لب
هوش مصنوعی: در مجلس شادی و جشن ناهید، نوازندگان چنگ را در دست گرفته و آهنگ دلنشینی می‌نوازند.
همی‌افروخت نار از چهره برحبیس
چنان زیبا نگاری خسته از تب
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند آتش می‌درخشید و زیبا و شگفت‌انگیز بود، اما انگار از شدت عشق و تب دچار خستگی شده بود.
همی برکند کیوان موی سبلت
چو پیری دردمند از داء ثعلب
هوش مصنوعی: کیوان (سیاره زحل) موهای سبلت (موهای بلند) تو را می‌چیناند، مانند پیرمردی که از درد بیماری به شدت رنج می‌برد.
نیازی حاجیانستند گوئی
بهنگام جمار اندر محصب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که حاجیان در زمان مراسم جمار، نیازی به چیزها و خواسته‌های دنیوی ندارند و تمام توجه‌شان به روحانیت و عبادت متمرکز است.
ظلیم از سهم رامی خسته چونان
شترمرغی ز پیکانی مشعب
هوش مصنوعی: شترمرغی که به خاطر تیر پروازی خسته و کلافه شده، به سادگی از سهم و نصیب خود ناامید است.
چو ملاحان سهیل از جانب قطب
بدریای جنوب افکنده مرکب
هوش مصنوعی: مانند دریانوردانی که ستاره سهیل را در سمت قطب آسمان مشاهده می‌کنند، کشتی‌هایشان را به سمت دریاهای جنوبی روانه کرده‌اند.
ستاده بر فراز تخت جبار
نشسته در کنار نهر ارنب
هوش مصنوعی: کسی بر بالای تخت سلطنت قرار دارد و دیگری در کنار جوی آب نشسته است.
غمیضا در سرشک دیده مغمور
عبور از راه دریا جسته مهرب
هوش مصنوعی: درد و غم در چشمانم موج می‌زند و این حالت به خاطر گذر از دریا و به یاد محبت است.
همی در شورش آمد کلب احمر
چو برناقه حمیرا کلب حوئب
هوش مصنوعی: در زمان شورش و فتنه، کلب احمر (که به کلب حوئب نیز معروف است) مانند اسب حمیرا به حرکت درآمد.
هویدا شد هلال ماه شوال
چو زرین مشعلی در شام غیهب
هوش مصنوعی: هلال ماه شوال به وضوح نمایان شد، همچون مشعلی طلایی در تاریکی شب.
و یا در کاخی از پیروزه قندیل
و یا بر شاخی از بیحاده اخطب
هوش مصنوعی: یا در کاخی از سنگ‌های قیمتی که چراغی در آن آویزان است، یا بر شاخه‌ای از درختی بی‌ثمر نشسته‌ای.
و یا چون کشتییی در ناف دریا
و یا چون حلقه در جوف سبسب
هوش مصنوعی: مانند کشتی‌ای که در دل دریا در حرکت است یا مانند حلقه‌ای که در انتهای سبزه جا گرفته است.
و یا زیبا نگاری نیلگون رخت
بزرین وسمه ابرویش مخضب
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت یک زن اشاره دارد. او با رنگ آبی که به لباسش زده شده و همچنین ابروهایش که به رنگ سبز درآمده‌اند، توصیف می‌شود. زیبایی و جذابیت او توجه همگان را به خود جلب می‌کند.
مکرم ماند بر جای مبارک
معظم راند دنبال مرجب
هوش مصنوعی: مقام والای او پابرجا ماند و بزرگان و محترمان پشت سر او حرکت کردند.
مه من آن غزال عنبرین خال
بت من آن نگار سیم غبغب
هوش مصنوعی: ماه من مانند غزالی با نقش‌های زیباست، و معشوق من همان نگاری است که در زیبایی و ظرافت همچون سیم می‌درخشد.
پی دیدار مه شد بر سر بام
چو اندر کرسی تدویر کوکب
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن محبوب، بر بلندی‌ها نشستم مانند ستاره‌ای که در آسمان به خوبی دیده می‌شود.
هلال عید را دی از بن چرخ
چو پیری گوژ بر طاقی محدب
هوش مصنوعی: در دی‌ماه، هلال ماه عید در آسمان مانند یک پیرمرد کج‌پشت به‌سان قوس طاقی نمایان شده است.
و یا خود مشربه سیمین پرازمی
بدست ساقی پاکیزه مشرب
هوش مصنوعی: اگر ساقی پاکیزه‌خو شراب نقره‌ای به من بدهد، من هم می‌توانم به آن مشروب بپردازم و از آن بهره‌مند شوم.
چو مه را دید آن بنده خورشید
زمین بوسید بر میر معذب
هوش مصنوعی: وقتی آن بنده ماه را دید، به نشانه احترام به زمین افتاد و به آفتاب سلام کرد.
بشکر میر از لب شکر افشاند
پس این مطلع سرود از شکرین لب
هوش مصنوعی: به یاد شیرینی لبانی که شکر را منتشر می‌کنند، این شعر از زیبایی و لطافت آنها نشأت می‌گیرد.

حاشیه ها

1403/12/04 01:03
مجید ملک محمد

از منازل بیست و هشت گانه ماه نام برده