شمارهٔ ۳ - در هجو استاد رضای نجار
از تیشه هجو جان او بتراشم
وز رنده فحش جلد او بخراشم
استاد رضا چو برد بر بازی دست
طوفان بلا تخته عمرش بشکست
در ششد رغم بطاس ار مهره فتاد
واندر در خانه اش دو با یک به نشست
چون سر بتهی زن سریاری گیرد
اسب تو عنان ز هر سواری گیرد
تیغ تو بدست خصم خصم تو شود
آن کیست کزین سه اعتباری گیرد
شمارهٔ ۲ - در هجو استاد محمد دلاک: استاد محمد آنکه دلاک بودشمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی: طبیبی ز خلخال آمد به ری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از تیشه هجو جان او بتراشم
وز رنده فحش جلد او بخراشم
هوش مصنوعی: میخواهم با تیشهی تمسخر، روح او را از بین ببرم و با چاقوی فحش، روی او را آسیب بزنم.
استاد رضا چو برد بر بازی دست
طوفان بلا تخته عمرش بشکست
هوش مصنوعی: استاد رضا، به مانند بازیکنی که با دست طوفانی به میدان آمده، با مشکلات و مصائب زندگی روبرو شد و در نتیجه، عمرش نقص پیدا کرد و به پایان رسید.
در ششد رغم بطاس ار مهره فتاد
واندر در خانه اش دو با یک به نشست
هوش مصنوعی: اگر در خانهای مهرهای بیفتد و در کنار آن دو نفر به نشستن بپردازند، حتی در دل مشکلات نیز میتوان به دیدار و همنشینی پرداخت.
چون سر بتهی زن سریاری گیرد
اسب تو عنان ز هر سواری گیرد
هوش مصنوعی: وقتی که سر بتهی (چیزی که در حال کوچکی یا ضعیفی است) به سر میزند، اسب تو از هر سواری کنترل میشود و مهار را در دست میگیرد.
تیغ تو بدست خصم خصم تو شود
آن کیست کزین سه اعتباری گیرد
هوش مصنوعی: تیغ تو در دست دشمن تو قرار میگیرد. آن کسی که از این سه چیز اعتبار بگیرد، کیست؟