گنجور

شمارهٔ ۲۰

روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه
بردم بنزد قاضی صلحیه بلد
دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور
تختی شکسته در بن آن هشته چو لحد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه
بردم بنزد قاضی صلحیه بلد
هوش مصنوعی: یک روز به خاطر ظلم و ستم یکی از دشمنانم، شکایت را نزد قاضی صلح‌طلبی در شهر بردم.
دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور
تختی شکسته در بن آن هشته چو لحد
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف مکانی تنگ و تاریک است که شبیه به یک قبر به نظر می‌رسد. در وسط این فضا، تکیه‌گاهی شکسته وجود دارد که حال و هوای مرگ و عجز را به خوبی منتقل می‌کند. این تصویر حس ناامیدی و غم را به ذهن متبادر می‌سازد.