رباعی شمارهٔ ۵۳۹
ای غم گذری به کوی بدنامان کن
فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن
زان ساغر لبریز که پر می ز غمست
یک جرعه به کار بی سرانجامان کن
رباعی شمارهٔ ۵۳۸: یا رب نظری بر من سرگردان کنرباعی شمارهٔ ۵۴۰: ای نُه دِلِهٔ دَه دِلِه هر دَه یِله کن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غم گذری به کوی بدنامان کن
فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن
هوش مصنوعی: ای غم، به محلهای برو که اهلش بدناماند و در آنجا به فکر من که در آشفتگی و حیرت به سر میبرم، بپرداز.
زان ساغر لبریز که پر می ز غمست
یک جرعه به کار بی سرانجامان کن
هوش مصنوعی: از آن لیوانی که از غم پر شده، یک جرعه بنوش و به بینتیجهها کمک کن.
حاشیه ها
1396/03/25 00:05
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 7984
پاینده باشید و
1396/10/14 22:01
کمی دور از منطق هست این شعر
البته شاید از کوتاه فکری و کوتاه نظری من باشه
اینکه شاعر خودش رو بدنامان اعلام میکنه مشکلی نیست
اینکه از غم خواسته به کوی آن گذری بزند و فکر شاعر بی سامان باشد کمی جای فکر داره...
دوستان اهل شعر اگر بتونن تفسیر کنن و شرح بدن این موضوع رو ممنون میشم
1399/02/30 01:04
نوید
سلام دوست عزیز،
در وادی عرفان، غم به واسطه ایجاد قرب به درگاه پروردگار از اجر و ارزش بالایی برخوردار هستش.
بیسامانی هم نتیجه تسلیم و فنا در وادی عشق هستش.