گنجور

رباعی شمارهٔ ۴۲

عشق آمد و گردِ فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق آمد و گردِ فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
هوش مصنوعی: عشق به سراغم آمد و مشکلات و ناراحتی‌ها بر جانم حجوم آورد، عقل و هوش و دانش من را رها کردند و از من دور شدند.
زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت
هوش مصنوعی: از این ماجرا هیچ دوستی به یاری‌ام نیامد، جز چشمانم که هر چه داشتند، بر سرم نثار کردند.

حاشیه ها

1394/10/30 00:12
اشکان

غلط تایپی دارد دز مصرع اول شعر.... بیخت ...باید بشود ریخت

1394/10/30 00:12
س،م

اشکان جان
بیختن همان معنای ، ریختن را هم می دهد
و هم به مانای الک کردن
آردمان را بیختیم
الک مان آویختیم

1394/10/14 23:01
کمال

جمع آن : 10106

1399/05/26 01:07
سیمین ظریفیان

اشکان خان!
سلام و درود
بیت اول همان "بیخت" درست است.
بیختن به معنای غربال کردن، الک کردن.

1399/12/04 15:03
احمدآرام نژاد

درود وعرض ادب:
لغت‌نامه دهخدا
بیختن . [ ت َ ] (مص ) مصدر دوم غیرمستعمل آن بیزیدن . بیخ . بیز. بیزیدن است . (از یادداشت بخط مؤلف ). غربال کردن و پرویزن کردن . (آنندراج ). غربله .نخل . تنخل . انتخال . (منتهی الارب ). غربال کردن . سرندکردن . الک کردن . چیزی خشک و خرد را از الک و غربال و مانند آنها بیرون کردن تا نخاله از نرمه جدا شود. (یادداشت بخط مؤلف ). در پهلوی «وختن » از ریشه ٔ اوستایی «وئج » (تاب دادن . جنباندن ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پهلوی «ویختن » ، بیزیدن . چیزی را از غربال گذراندن : به نظر کلمه ریخت بهتر به مصرع اول ربط می یابد تا بیخت اما از نظر قافیه بیت را دارای نقص دو قافیه یکسان وبا یک معنی می کند