رباعی شمارهٔ ۳۸
تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت
مسکین دلِ رنجورِ من از درد گداخت
گویا که ز روزگار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا پای تو رنجه گشت و با درد بساخت
مسکین دلِ رنجورِ من از درد گداخت
هوش مصنوعی: تا زمانی که پای تو خسته و دلتنگ شد و با درد زندگی کرد، دل زجر کشیده من از درد به شدت رنج برد.
گویا که ز روزگار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
هوش مصنوعی: به نظر میرسد این درد که در پای تو ظاهر شده، به نوعی ناشی از سختیها و مشکلات زمانه است.
حاشیه ها
1394/10/11 01:01
کمال
جمع دوبیتی : 8712
1399/07/26 14:09
مهدی محبوبی
این درد که در پای تو خود را انداخت
فکر می کنم اگر به جای در ، بر نوشته شود بهتر است
یعنی :
گویا که ز روزگار دردی دارد
این درد که بر پای ِ تو خود را انداخت