رباعی شمارهٔ ۱۱۱
شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست
هم بر سر گریهای که چشمم را خوست
از خون دلم هر مژهای پنداری
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
رباعی شمارهٔ ۱۱۰: دنیا به جوی وفا ندارد ای دوسترباعی شمارهٔ ۱۱۲: عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب آمد و باز رفتم اندر غم دوست
هم بر سر گریهای که چشمم را خوست
هوش مصنوعی: شب که فرا رسید، دوباره به یاد دوست غمگین شدم و بر سر اندوهی نشستم که چشمانم را به گریه درآورد.
از خون دلم هر مژهای پنداری
سیخیست که پارهٔ جگر بر سر اوست
هوش مصنوعی: هر مژهام را مثل سیخی میبینی که بر روی آن تکهای از دل شکستهام قرار دارد.
حاشیه ها
1395/01/23 23:03
کمال
ج.آ: 9020