گنجور

رباعی شمارهٔ ۱۰۱

آوازِ در آمد بنگر یارِ منست
من خود دانم که را غمِ کارِ منست
سیصد گل سرخ بر رخ یار منست
خیزم بِچِنم که گل چِدن کارِ منست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آوازِ در آمد بنگر یارِ منست
من خود دانم که را غمِ کارِ منست
هوش مصنوعی: به صدای موسیقی گوش کن، که نغمه‌اش از طرف یار من است. من خود می‌دانم که چه کسی باید به خاطر مشکلات من غصه بخورد.
سیصد گل سرخ بر رخ یار منست
خیزم بِچِنم که گل چِدن کارِ منست
هوش مصنوعی: من از خواب بیدار می‌شوم و به سوی محبوبم می‌روم، زیرا او پر از زیبایی و تازگی است. گل‌ها را چونان یک هنرمند می‌چینم، چرا که چیدن گل‌ها هنر من است و عشق من به او انگیزه این کار.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۱۰۱ به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1394/12/14 02:03
کمال

ج.آ: 8530

1397/04/17 14:07
میثم سعدی

درود.
در مصرع واپسین، اشتباه تایپی شده. "چدن" را به "چیدن" ویرایش کنید.
بدرود