تکه ۲۹
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
من تغریباً مطمئنم این شعر مال ابوسعید نیست فکر کنم مال رهی معیری باشد همین طور چند تکۀ گذشته
تقریباً ببخشید
عشق او باز اندر آوردم به بند
کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید
کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن سخت تر گردد کمند
شاعر:
رابعه کعب قزداری
این قسمت ابیات پراکندهٔ ابوسعید، عموماً اشعارش منتسب به رودکی و باقی شعرای قرون سوم و چهارمه. من پیشتر در تازههای گنجور به این قضیه اشاره کردهم:
پیوند به وبگاه بیرونی/
این چند بیت از رابعه بنت کعب میباشد که عاشق غلام برادرش بکتاش شد و به این دلیل به دست برادرش کشته شد.
سلام. این شعر از رابعه است. لطف کنید از این بخش بر داریدش
سپاس بسیار
این سه بیت شعر، سه بیت از غزلی از رابعه بنت کعب قزداریه که قرن چهارم زندگی میکرده. ابو السعید فقط درباره رابعه روایاتی داشته و احتمالا این اشعار رو از اون ذکر کرده و به اشتباه این برداشت شده که اشعار از ابوالسعیده.
چرا اصلاحش نمیکنید ؟ جناب گنجور
فایده حاشیه ها چیست؟! این همه نوشتند این شعر از رابعه بنت کعب است اصلاح کنید. کو گوش شنوا؟!!!!!!!!!!!!!!!
سلام آقای گنجور ... لطفا اصلاح کنید این شعر برای بنت کعب هست
جناب محمدرضای گرامی توضیح شما قانع کننده نبود وقتی میدانید این شعر از آن ابوسعید نیست و سرایندهاش رابعه است چرا تغییر نمیدهید؟ سایت وزین گنجور اکنون به مرجع تبدیل شده است و خوب است که دقتاش را افزایش دهد. با سپاس
با احترام به ساحت بلند شعر و ادب ایران زمین
با رای اغلب دوستان موافقم مبنی بر آنکه این چند بیت اشتباهن در مجموعه اشعار ابوسعید درج شده و در تأیید نظر ایشان عرض میدارم اشعار متعلق است به رابعه دختر کعب قُزداری. شاعر پارسیگوی نیمه نخست سده چهارم هجری (914–943میلادی) که به رابعه بلخی هم شناخته شده است.
این اتفاق را به فال نیک میگیرم.
آقا یا خانمی(شادی) خوش ذوق- متن کامل شعر- که به گمانم همان پنج بیت باشد را در حاشیه ای بالاتر درج کرده اند که سپاسگزارم بر ایشان.
و اما مطلب شاعرانه و قابل عرض اینکه؛
در بیت آخر "توسنی کردم ندانستم همی کز کشیدن تنگ تر گردد کمند"
"تنگ تر" بجای "سخت تر" درست تر است. شاعر با آغاز شعر و در بیت نخست:
عشق او باز اندرآوردم به بند
کوشش بیهوده نآمد سودمند
از "به بند درآمدن" گرفتار شدن" و به لطافتی "عاشق شدن", و در همان بیت برای رهایی از دام عشق از تلاشی بیهوده سخن میگوید.( تلاش برای رهایی از دام عشق نه به معنی گریختن که بمعنی فارغ شدن از سختی ها و گرفتاریهای البته شیرین این راه و نهایتن وصال معشوق است)
در ادامه از تغییر و حسن رفتار عاشق سخن میگوید که فرجام این رفتار یا شکیبایی است یا بیقراری و ناآرامی.
در بیت آخر لطافتی بی نظیر است که جز با "تنگ تر" شدن کمند ملموس نباشد, که با "سخت تر" شدن آن غیر ملموس.
صیاد گره کمند را به گونه میزند که وقتی به دور بدن صید حلقه می شود با کشیدن آن, حلقه تنگ تر می شود و صید گرفتار. با این توضیح که در این خصوص, کشیدن فعلی است نسبی. چه صیاد بکشد چه صید سرکشی کند حلقه تنگ تر می شود.
گاهی بیقراری, سرگردانی یا سکون در یک وادی, سالها به طول می انجامد اما در یک بیت زیبا خلاصه می شود.
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند...!
سلام علیکم
دوستی با نام همایون فرمودند که:
تعبیر به "تنگتر"، درستتر است از "سختتر"،
ولی گویا دلیلی بر این مطلب موجود نباشد، زیرا همانطور که ظاهر است منظور شاعر از بیت مذکور این است که بگوید:
کوششِ عاشق برای خروج از دام بلاهای عشقبازیای که معشوق برای او پهن کرده است مانند آن کمندی است که صیاد برای به دام انداختن صید قرار میدهد و در صورتی که صیدی در کمندش بیفتد، هرگونه تحرک و تلاشی برای رهایی، نتیجهاش فقط محکمتر شدن آن گِرِه بر بدن صید است
کأنّ میخواهد بفرماید که:
تلاش زیاد برای رهایی از بند بلاها عاشق را بیشتر در حال عشق متمکن و مقیمتر میگرداند
ماحصل جواب ایشان آن است که:
لازمه تنگتر شدن گرهِ کمند، محکمتر و سختتر شدن آن است که خروج از دام را محال میگرداند لذا تعبیر شاعر صحیحتر به نظر میرسد.
این به نظر حقیر می رسید دوستان اشکالاتش را تصحیح بفرمایند
این شعر از رابعه بنت کعب هستش
『1』
مُتَکّا را بغل کردم که بخوابم ↫ نه نخوابیدم ↫ دارم تویِ ذهنم پاورچین پاورچین راه می روم ↫ انگار که یک چیزِ شیشه ای زیر پایم شکسته باشد ...
رو به رویم ↫ مردِ لاغری نشسته ↫ با پیراهنی چرک آلود ↫ رویِ یک موکتِ زِهوار دَر رفته ↫ که قصد دارد پوتین هایِ یک قُشون را واکس بزند ↫ دارم یکریز تماشایش می کنم ↫ اما پاندولِ یک ساعتِ بزرگ ↫ یک ساعتِ خیلی بزرگ ↫ حواسم را پرت می کند ↫ خیلی نمی گذرد که از صفحه یِ آبی رنگِ اعدادش ↫ بی شمار مرغِ دریایی بیرون می زند ...
خیلی خسته ام ↫ دلم مویه یِ یک زنِ بوشهری را می خواهد ↫ در یک غباری که چشم چشم را نبیند ↫ در یک غروبی که در ناکجایِ آسمان چُمباتمه زده باشد
«کز کشیدن تنگ تر گردد کمند» ↫ رابعه سلام ، سلام رابعه ↫ می دانم دیگر از اتاقِ خانم هابیشام نمی ترسی ↫ والبته باز می دانم که هنوز نمی دانی آن پسر بچه یِ تُخس را که در لانه یِ مورچه ها ادرار می کند نفرین کنی یا برای آدم شدنش دعا
چیزی نیست ↫ تلخی نکن ↫ صدایِ یک کلاغ است که روی سکوتم نُویز انداخته است ↫ کلاغی که روی یک کاجِ پیر لودگی می کند ↫ تلخی نکن پس ↫ بگذار با هم پوست انداختن یک مار را تماشا کنیم ↫ بگذار با هم حساب کنیم آن دختر نابالغ چندبار در آن بازی لی لی سوخت
پاییز نزدیک است ↫شاید همین روزها خورشید از تیر برق کوچه ی ما پایین بیاید
1397/06/18 ـ احمد آذرکمان
با توجه به قدمت این شعر،چه جوری مطمئن هستین که شعر مال رابعه س یا او سعید؟بهتره که فقط ازش لذت ببریم و هر کسی هر جوری دلش می خواد ربطش بده به یکی از این اشخاص!
جناب آذر کمان،هاویشام هستش،نه هابیشام!خخخخخخخ
سه بیت آخر در قطعه ای از مرحوم ملک الشعرای بهار که در نامه ای برای دوستش تیمورتاش فرستاده تضمین شده و جالب اینکه استاد بهار هم سختتر نوشته.منبع : تیمورتاش در صحنه سیاست ایران .باقر عاقلی ص 450
... من مانده ام و چشمی که هرگز شخم نخورد . من مانده ام و سکوت هایی که مُشت مُشت ، بذر داشتند و دریغ از یکی که به چشم من برسد . بی صبحانه نماندم . کمی تنهایی بود که شیرین کنم . کمی کلمه لای سفره ام بود که تنهایی را خالی ننوشم . نه بی صبحانه نماندم . از تو فقط لباس هایت یادم می آید . تو یک سره زیر کلمه ها چُرت می زدی . لباس هایت کم نبود کلمه ها را هم از رو پوشیده بودی ! من مانده بودم چرا گرمت نمی شود ؟ شاید برای این بود که من جُز تابستان ، فصل دیگری را نمی شناختم . من تو را در باغی می چرخاندم که نمی شناختمش . کی شروع شد ؟ انگار سال هاست که قدم هایم به خودم ، به تو نمی رسد . هر شب در باغ را می زنند . می روم در را باز می کنم . بیتی از رابعه ی بلخی است : عشق او باز اندر آوردم به بند / کوشش بیهوده نامد سودمند ...
احمد آذرکمان ـ حسن آباد فشافویه . تابستان 1394
این مطلب قبلا در یکی از گروه های تلگرامی منتشر شده بود .
این شعر از رابعه بنت کعب قزداری است.
عشق او بازاند آوردم به بند
کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید
کی توان کرد شنا، ای هوشمند ؟
عشق را خواهی که برپایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم، ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند
این شعر به نام رابعه قزداری دختر کعب از عرب های ایرانی حاکم هرات و قندهار سروده است.
شما نباید چیزی که به نام شاعر ثبت نهایی شده رو اینجا به نام دیگر یمنتشر کنید.
پیشنهاد می کنم از نام ابوسعید حذفش کنید.
این شعر به یقین از رابعه است. لطفا تصحیح بفرمایید
شعر از رابعه کعب قزداری هست. ما هر جا می شینیم شما رو منبع معرفی می کنیم. حالا بعد این همه توضیح و کامنت، اصلاحش نکردین چرا؟!
این اثر بی شک از اشعار بانو رابعه قزداری شاعر قرن سوم و چهارم است و با تکیه بر منابع معتبر در آثار ابوسعیدابوالخیر به طور حتم نیامده است.
استاد بهرام مشیری در برنامه شون اینطور خواندند:
عشق او آخر دراوردم به بند
و
کز کشیدن سخت تر گردد کمند
در اینجا آخر به معنای سرانجام، بیشتر مفهوم میکند، چون عشق به یک شخص چیزی نیست که بیاید و برود و دوباره بیاید و ...عشق واقعی یکبار میاید و جاودانه میماند.
این شعر از رابعه بلخی است؛ لطفا اصلاح شود.
این اشعار از رابعه دختر کعب قُزداری (درگذشت پیش از ۳۲۹ هجری قمری) است.
ابوسعید ابوالخیر ( متولد ۳۵۷ قمری) است و پس از درگذشت رابعه به دنیا آمده است.
لطفا تصحیح کنید چرا که کاربران سردرگم شده و ممکن هست این ادعای اشتباه را در محفلی علمی یا یک مقالهی علمی تکرار کنند.
دوستی فرموده بود که چه اهمیتی دارد که شعر از چه کسی است. مهم لذت بردن از آن است. در پاسخ باید بگویم مشکل ما شنیدن آن نیست. مشکل ما بازنشر یک ادعای اشتباه هست.
متاسفانه با وجود تذکر دوستان پس از این همه سال، این صفحه هنوز تصحیح نشده است.
دروود اصلاح بفرمایید و اطلاعات اشتباه ندید شعر از رابعه بلخی است