گنجور

شمارهٔ ۵

کسی نگفت که از شعله سوختن عیب است
ولی ز خار و خسی بر فروختن عیب است
دلم که مرده هندوی زلف اوست چرا
نسوخت مرده ز هند و نسوختن عیب است
به یک نگه چو خریدی، به یک نگه مفروش
گران خریدن و ارزان فروختن عیب است
به چاک جامه دگر عیب من مکن، ناصح
دریدنش هنر است ارچه دوختن عیب است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی نگفت که از شعله سوختن عیب است
ولی ز خار و خسی بر فروختن عیب است
هوش مصنوعی: هیچ کس نگفته که سوختن از آتش عیب دارد، اما عیب این است که خود را به ظلمت و پستی بفروشی.
دلم که مرده هندوی زلف اوست چرا
نسوخت مرده ز هند و نسوختن عیب است
هوش مصنوعی: دل من که به خاطر زلف او بی‌روح و خسته است، چرا شعله‌ور نمی‌شود؟ این در حالی است که اگر چیزی بمیرد و نتواند بسوزد، نقصی بزرگ به شمار می‌آید.
به یک نگه چو خریدی، به یک نگه مفروش
گران خریدن و ارزان فروختن عیب است
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی را با دقت و بررسی خریداری کردی، نبایستی به راحتی و بدون فکر آن را بفروشی. خرید کردن با زحمت و فروش کردن آن به سادگی کار صحیحی نیست و نشان‌دهنده ناپختگی است.
به چاک جامه دگر عیب من مکن، ناصح
دریدنش هنر است ارچه دوختن عیب است
هوش مصنوعی: از عیوب من انتقاد نکن، چرا که به زودی فهمیدی که عیب‌ها توی جامه من پنهان است. در واقع، پاره کردن آن جامه کار هنرمندانه‌ای است، در حالی که دوختن آن تنها نشان‌دهنده عیب من است.