گنجور

شمارهٔ ۴

کسی که چشم مرا ابر نوبهار گرفت
چو دید گریه ی من راه اعتذار گرفت
همین بسست مرا اعتبار در کویت
که هرکه دیده مرا از من اعتبار گرفت
اگر نه روی تو سوزنده تر ز آتش شد
پس از چه هندوی زلفت ازو کنار گرفت
لبت چو باده خورد خون خلق چشمت را
به حیرتم که چرا همچنین خمار گرفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسی که چشم مرا ابر نوبهار گرفت
چو دید گریه ی من راه اعتذار گرفت
هوش مصنوعی: کسی که با نگاهش دلم را پر از احساس و اشک کرد، وقتی گریه‌ام را دید، به فکر دلجویی و عذرخواهی افتاد.
همین بسست مرا اعتبار در کویت
که هرکه دیده مرا از من اعتبار گرفت
هوش مصنوعی: تنها همین برای من کافی است که در حضور تو اعتبار و منزلت پیدا کنم؛ زیرا هر کسی که مرا دیده، از من ارزش و احترام کسب کرده است.
اگر نه روی تو سوزنده تر ز آتش شد
پس از چه هندوی زلفت ازو کنار گرفت
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ی تو داغ‌تر و سوزان‌تر از آتش باشد، پس چرا آن زلف‌های خمیده و زیبا از او فاصله گرفته‌اند؟
لبت چو باده خورد خون خلق چشمت را
به حیرتم که چرا همچنین خمار گرفت
هوش مصنوعی: لب‌های تو مانند شرابی است که مردم را به نوشیدن وادار می‌کند، و من حیرانم که چرا چشمانت این‌گونه بی‌تاب و خمار شده است.