شمارهٔ ۳۸
لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من
کو حریفی تا کند خون جگر در جام من
وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار
این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من
صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب
تیرگی هرگز نخواهد رفت از ایام من
رحم اگر بر من نخواهی کرد بر بدگو مکن
من چه بد کردم که نتوانی شنیدن نام من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من
کو حریفی تا کند خون جگر در جام من
هوش مصنوعی: لبهای من از خون تر شده و طعمی تلخ دارند. ای کاش کسی بود که بتواند خون جگرم را در جامم بریزد و با من همراهی کند.
وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار
این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من
هوش مصنوعی: یار به من وعده داده که در فردا به وصال من خواهد آمد. همین برای من کافی است، زیرا او به خوبی میداند که صبحی که در راه است، شبی برای من وجود ندارد.
صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب
تیرگی هرگز نخواهد رفت از ایام من
هوش مصنوعی: صبح که در خانه نشستهای، نگذار عشق کسی بر تو تاثیر منفی بگذارد، زیرا تیرگی و ناراحتی هرگز از روزهای زندگیام دور نخواهد شد.
رحم اگر بر من نخواهی کرد بر بدگو مکن
من چه بد کردم که نتوانی شنیدن نام من
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی به من رحم کنی، پس بد دربارهام نگو. من چه کار بدی کردهام که نمیتوانی حتی نام من را بشنوی؟