شمارهٔ ۳۹
باز ای دل تازه در کوی بتی جا کردهای
آن چه عمری خواستی امروز پیدا کردهای
شکوه از کشتن بود فردا شهیدان تو را
شکوه ما آن که در کشتن مدارا کردهای
چون توانم دید بزم غیر جایت چون زرشک
جا در آتش کردهام تا در دلم جا کردهای
ای که میگویی چرا خونابهات از سرگذشت
خود بگو، دانی که ما را دیده دریا کردهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز ای دل تازه در کوی بتی جا کردهای
آن چه عمری خواستی امروز پیدا کردهای
هوش مصنوعی: ای دل، دوباره در جایی که معشوقی هست، ساکن شدهای. آن چیزی که مدتها آرزویش را داشتی، حالا در دسترس تو قرار گرفته است.
شکوه از کشتن بود فردا شهیدان تو را
شکوه ما آن که در کشتن مدارا کردهای
هوش مصنوعی: شکایت ما از کشتن است، زیرا فردا شهیدانی خواهند بود که بر تو شکایت خواهند کرد. ما از تو مینالهیم که در کشتن، مدارا کردهای.
چون توانم دید بزم غیر جایت چون زرشک
جا در آتش کردهام تا در دلم جا کردهای
هوش مصنوعی: چطور میتوانم جای دیگری را ببینم وقتی که تو را در قلب خودم جا دادهام؟ مثل زرشک که در آتش قرار گرفته و تنها بخاطر تو اینچنین شدهام.
ای که میگویی چرا خونابهات از سرگذشت
خود بگو، دانی که ما را دیده دریا کردهای
هوش مصنوعی: ای کسی که میگویی چرا احساس عذاب میکنم، از سرگذشت خود بگو، آیا نمیدانی که تو ما را مانند دریا عمیق و پرملاط کردهای؟