گنجور

شمارهٔ ۳۳

دلیرم کرد در سودای عشقش ترک جان کردن
که بی سرمایه فارغ باشد از قید زیان کردن
به پند ناصح از پای سگانش برندارم سر
به قول دشمنان عیبست ترک دوستان کردن
تنم چون تار مویی بوده در وی نهان زلفت
ز من آموخت اندر تار مویی دل نهان کردن
عجب نبود که زلف هندویش دل ها نهان دارد
متاعی را که دزدیدند می باید نهان کردن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلیرم کرد در سودای عشقش ترک جان کردن
که بی سرمایه فارغ باشد از قید زیان کردن
هوش مصنوعی: شجاعت من در جستجوی عشق او باعث شده که با کمال میل از جانم بگذرم، چرا که بی‌هیچ منفعتی می‌توانم از زنجیر ضرر رهایی یابم.
به پند ناصح از پای سگانش برندارم سر
به قول دشمنان عیبست ترک دوستان کردن
هوش مصنوعی: من به توصیه مشاورانم گوش نمی‌دهم و نمی‌گذارم که پای سگان مرا از زمین بلند کنند؛ زیرا طبق گفته دشمنان، ترک کردن دوستان عیبی بزرگ است.
تنم چون تار مویی بوده در وی نهان زلفت
ز من آموخت اندر تار مویی دل نهان کردن
هوش مصنوعی: بدن من همچون تار مویی است که در زلف تو نهان است و از تو آموخته‌ام چگونه دل را در تار مویی پنهان کنم.
عجب نبود که زلف هندویش دل ها نهان دارد
متاعی را که دزدیدند می باید نهان کردن
هوش مصنوعی: غافلگیرکننده نیست که موهای هندی‌اش دل‌ها را پنهان کرده باشد، چرا که گنجی را که دزدیده‌اند، باید پنهان کرد.