شمارهٔ ۳۲
چاره داغ گرفتم که به مرهم سازم
غم دل را چه کنم، دل به چه خرّم سازم
شده از نقش رخت پرگل از آن دردم مرگ
دامن دیده نیارم که فراهم سازم
بس که هر لحظه شکست دگرم پیش آمد
صد مصیبت را یک حلقه ماتم سازم
گریه عادت شده در هجر توام ورنه مرا
گریه نیست کز او درد دلی کم سازم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چاره داغ گرفتم که به مرهم سازم
غم دل را چه کنم، دل به چه خرّم سازم
هوش مصنوعی: من راه حلی برای تسکین درد دل خود پیدا کردهام، اما نمیدانم چگونه میتوانم قلبم را شاد کنم.
شده از نقش رخت پرگل از آن دردم مرگ
دامن دیده نیارم که فراهم سازم
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهات چنان دلم پرآشوب شده که نمیتوانم به خودم اجازه دهم چشم از این درد برگردانم و دلتنگیام را فراموش کنم.
بس که هر لحظه شکست دگرم پیش آمد
صد مصیبت را یک حلقه ماتم سازم
هوش مصنوعی: به خاطر دردها و شکستهایی که به صورت مکرر در زندگیام با آنها روبرو شدم، قادر هستم همه آن مصیبتها را در یک حلقه غم و اندوه جمع کنم.
گریه عادت شده در هجر توام ورنه مرا
گریه نیست کز او درد دلی کم سازم
هوش مصنوعی: به خاطر فراق تو، گریه برایم تبدیل به عادت شده است، وگرنه من از گریه کردن بیزارم و هیچ نیازی به آن ندارم تا درد دلم کم شود.