گنجور

شمارهٔ ۳۱

گهی از داغ لذت گه زچاک پیرهن دزدم
بیا و رشک را بنگر که درد از خویشتن دزدم
تو مشغول گرفتاران تو گشتی مگر زین پس
سر راه صبا گیرم نسیم از پیرهن دزدم
طپد در خاک و خون چون مرغ بسمل کشت اما من
ز بیم او طپیدن راز دل خون راز تن دزدم
چنان ناجور آن بدخو گرفتم خوکه گر سویش
فرستم نامه از سوز دل سوز از سخن دزدم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گهی از داغ لذت گه زچاک پیرهن دزدم
بیا و رشک را بنگر که درد از خویشتن دزدم
هوش مصنوعی: هر از گاهی از شدت لذت، گاهی از زخم پیراهنم دمنوش می‌زنم. بیا و حسادت را تماشا کن که من خودم را از دردها می‌دزدیم.
تو مشغول گرفتاران تو گشتی مگر زین پس
سر راه صبا گیرم نسیم از پیرهن دزدم
هوش مصنوعی: شما در حال رسیدگی به مشکلات و گرفتاری‌های خود هستید، اما از این به بعد می‌خواهم از نسیم صبحگاهی استفاده کنم و برگردم به یادگاری‌های گذشته.
طپد در خاک و خون چون مرغ بسمل کشت اما من
ز بیم او طپیدن راز دل خون راز تن دزدم
هوش مصنوعی: در خاک و خون می‌چرخد مانند مرغی که در حال مرگ است، او را کشتند. اما من از ترس او، راز دلم را می‌زنم و راز وجودم را نادیده می‌گیرم.
چنان ناجور آن بدخو گرفتم خوکه گر سویش
فرستم نامه از سوز دل سوز از سخن دزدم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دلم از دست آن بدخلق به شدت ناراحت است، هرگاه بخواهم به او نامه‌ای بفرستم، از درد و رنجی که در دل دارم، نمی‌توانم سخن درست و دلخواهی بگویم.