گنجور

شمارهٔ ۲۸

چه سود ای باغبان از رخصت سیر گلستانم
که گل ناچیده همچون گل زدستم رفت دامانم
نه از بیم رقیبان امروز وصلش دیده می بندم
که نتواند زبار سخت دل برخواست مژگانم
گرفتم آن که از چنگ غمش گیرم گریبان را
ز چنگ خویش آخر چون برون آید گریبانم
ز لاف عشق خوبان دگر در روز رخسارت
پشیمانی اگر سودی کند من خود پشیمانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه سود ای باغبان از رخصت سیر گلستانم
که گل ناچیده همچون گل زدستم رفت دامانم
هوش مصنوعی: باغبان عزیز، چه فایده‌ای برای تو دارد که به من اجازه داده‌ای در گلستان قدم بزنم، در حالی که من گلی را که باید بچینم، در دامنم ندارم و تنها حسرت آن را با خود می‌برم.
نه از بیم رقیبان امروز وصلش دیده می بندم
که نتواند زبار سخت دل برخواست مژگانم
هوش مصنوعی: من امروز به خاطر ترس از رقبایم بر چشمانم می‌بندم تا او نتواند از سختی دل من برود و مرا ترک کند.
گرفتم آن که از چنگ غمش گیرم گریبان را
ز چنگ خویش آخر چون برون آید گریبانم
هوش مصنوعی: من کسی را به چنگ آورده‌ام که از درد و غمش فرار کنم، اما با وجود این، زمانی که از چنگ خودم آزاد شوم، دوباره گریبانم در دست خودم خواهد بود.
ز لاف عشق خوبان دگر در روز رخسارت
پشیمانی اگر سودی کند من خود پشیمانم
هوش مصنوعی: از سخنان پرشور عشق خوبان، در روزی که چهره‌ات را می‌بینم، اگر هم دردی به من برسد، خودم از این احساس پشیمان هستم.