گنجور

شمارهٔ ۸

صاحبا شد مدتی تا شاهدان فکرتت
از طلبکاران خود دارند رخ اندر نقاب
شعر تو آب روان است و روانم تشنه است
چون روا داری که باشد تشنه محروم آب
لیک دوش از حامت گفت است طبع دوربین
آن چنان عذری که نتوان رد آن در هیچ باب
گفت معنی های او بکرند و ما نامحرمان
بکر از نامحرمان واجب شمار و اجتناب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صاحبا شد مدتی تا شاهدان فکرتت
از طلبکاران خود دارند رخ اندر نقاب
هوش مصنوعی: دوست من، مدتی طولانی گذشت تا آن کسانی که فکر تو را زیر نظر دارند، از طلبکارهایت به دور و در پنهان باشند.
شعر تو آب روان است و روانم تشنه است
چون روا داری که باشد تشنه محروم آب
هوش مصنوعی: شعرت مانند آب زلالی است که روح من به آن نیازمند است. چگونه می‌توانی اجازه دهی که کسی که به آن نیاز دارد، از این آب محروم بماند؟
لیک دوش از حامت گفت است طبع دوربین
آن چنان عذری که نتوان رد آن در هیچ باب
هوش مصنوعی: اما دیشب از زبان تو شنیدم که طبع دوربین، آن‌چنان دلیلی دارد که نمی‌توان در هیچ موضوعی آن را رد کرد.
گفت معنی های او بکرند و ما نامحرمان
بکر از نامحرمان واجب شمار و اجتناب
هوش مصنوعی: او می‌گوید که معانی او تازه و ناب هستند و ما که به این معانی دسترسی نداریم، باید از آن‌ها دوری کنیم و به این موضوع احترام بگذاریم.