گنجور

شمارهٔ ۷

ای افصح زمانه فصیحی که عقل کل
امروز با تو زبده ی ایران کند خطاب
در لفظ تازه فکر تو چون روح در بدن
در دیر کهنه طبع تو چون نشاء شراب
حل کرده ام غوامض حکمت به همتت
لیکن بکنه این نرسیدم به هیچ باب
کاین کک کو تهست بدو انگشت چون کشد
از روی شاهدان بلند سخن نقاب
در غیبت تو خصم کند دعوی هنر
وندر حضور باشد پامال احتجاب
آری جهان تمام به خورشید روشن است
اما ستاره پوش بود نور آفتاب
سر بر خط تو اهل هنر چون قلم نهند
کاندر قلمرو هنری مالک الرقاب
برهان قاطع هنر این بس که پادشاه
از اهل علم و فضل تو را کرده انتخاب
آمد بمن ز زاده کلک تو قطعه ای
ور لفظ قطعه گویم در معنیش کتاب
هر بیت آن قصیده ای از شعر منتخب
هر سطر آن سفینه ای از لولوی خوشاب
مضمون قطعه نیک دروغ ست این که من
بد گفته ام تو را نکنم من بد ارتکاب
ای جلوه گاه طبع تو بالای آسمان
وین نسخه ضمیر تو را نقطه آفتاب
دانم بد من ارتو دروغ است و افترا
چون رنجش من از تو بلاشک و ارتیاب
گیرم بود صحیح و شنیدم به گوش خود
چون رنجم از تو بنده و رنجیدن العجاب
تو صبح انوری و دم روح پرورت
باشد نسیم صبح چه در لطف و چه عتاب
من غنچه ام شکفته شوم از نسیم صبح
نه زلف دلبرم که درآیم به پیچ و تاب
حقا نکرده ام گله این التفات تو
شاید که از سوال مقدر بود جواب
آخر زبذر شکوه خورشید کی رسد
یا خود چرا شکایت دریا کند سحاب
زین ها جمیع میگذرم کله کرده ام
گویم دقیقه ای بشنو این دقیقه یاب
گویند دوستان گله از دوستان کنند
و امروز دوست منحصر است اندران حیات
حاشا من از دشمن خود کردمی گله
از بخت تیره کردمی و چرخ ناصواب
کوته کنم حدیث که نزدیک نکته سنج
طول سخن جواب نباشد بود عذاب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای افصح زمانه فصیحی که عقل کل
امروز با تو زبده ی ایران کند خطاب
هوش مصنوعی: ای بهترین سخنور زمانه، امروز عقل کل به تو که برترین فرد ایران هستی، خطاب می‌کند.
در لفظ تازه فکر تو چون روح در بدن
در دیر کهنه طبع تو چون نشاء شراب
هوش مصنوعی: در کلام تازه تو، اندیشه‌ات مانند روحی است که در بدن قرار دارد، و در طبیعت کهنه‌ات، شبیه به جوانه‌ای از شراب است.
حل کرده ام غوامض حکمت به همتت
لیکن بکنه این نرسیدم به هیچ باب
هوش مصنوعی: من با تلاشت توانسته‌ام مسائل پیچیده حکمت را حل کنم، اما هنوز به عمق این موضوع نرسیده‌ام.
کاین کک کو تهست بدو انگشت چون کشد
از روی شاهدان بلند سخن نقاب
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شگفتی سخنانی اشاره دارد که از دل یک فریبنده یا معشوق برمی‌خیزد. شاعر به طور استعاری از کک کو (که ممکن است به یک واقعه یا نشانه خاص اشاره داشته باشد) سخن می‌گوید و به این نکته می‌پردازد که چگونه می‌تواند با اشاره انگشت، نقاب از چهره زیبای معشوق بردارد و حقیقت را نمایان کند. این نوع بیان نشان‌دهنده قدرت و جاذبه کلام است.
در غیبت تو خصم کند دعوی هنر
وندر حضور باشد پامال احتجاب
هوش مصنوعی: در زمان غیبت تو، دشمنان ادعای هنر و توانایی می‌کنند، اما وقتی تو حاضر باشی، آنها در سایه‌ی پنهان‌کاری خود ناتوان و بی‌اثر می‌گردند.
آری جهان تمام به خورشید روشن است
اما ستاره پوش بود نور آفتاب
هوش مصنوعی: بله، جهان به خاطر نور خورشید روشن است، اما ستاره‌ها به پوشش تاریکی درخشش آفتاب را پنهان کرده‌اند.
سر بر خط تو اهل هنر چون قلم نهند
کاندر قلمرو هنری مالک الرقاب
هوش مصنوعی: اگر هنرمندان بر خط تو بستر بگذارند، به‌طور قطع در قلمرو هنر، تو صاحب اختیار و تسلط خواهی بود.
برهان قاطع هنر این بس که پادشاه
از اهل علم و فضل تو را کرده انتخاب
هوش مصنوعی: هنر واقعی این است که، پادشاه به دلیل دانش و فرزانگی‌ات، تو را برگزیده است.
آمد بمن ز زاده کلک تو قطعه ای
ور لفظ قطعه گویم در معنیش کتاب
هوش مصنوعی: یکی از فرزندان قلم تو، قطعه‌ای به دستم رسید. اگر از آن به عنوان "قطعه" نام ببرم، در واقع در مورد معنایش کتابی را عنوان کرده‌ام.
هر بیت آن قصیده ای از شعر منتخب
هر سطر آن سفینه ای از لولوی خوشاب
هوش مصنوعی: هر خط از این شعر، مانند یک شعر مستقل و زیبا است و هر کدام از این سطرها مثل یک کشتی نقره‌ای و پرزرق و برق می‌باشد.
مضمون قطعه نیک دروغ ست این که من
بد گفته ام تو را نکنم من بد ارتکاب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ادعای خوب بودن دروغی بیش نیست و در واقع، من نمی‌خواهم به تو آسیب برسانم.
ای جلوه گاه طبع تو بالای آسمان
وین نسخه ضمیر تو را نقطه آفتاب
هوش مصنوعی: ای تجلی طبیعی تو در بالای آسمان و این نسخه از دل تو همچون نقطه‌ای در آفتاب.
دانم بد من ارتو دروغ است و افترا
چون رنجش من از تو بلاشک و ارتیاب
هوش مصنوعی: می‌دانم که از تو دروغ و افترا می‌زنند، اما بدون شک رنجش من از تو ناشی از همین موضوع است.
گیرم بود صحیح و شنیدم به گوش خود
چون رنجم از تو بنده و رنجیدن العجاب
هوش مصنوعی: اگر بپذیریم که اینجا حقیقت دارد و خودم به گوش خود شنیدم، اما از تو رنجیده‌ام و این رنجش بسیار شگفت‌انگیز است.
تو صبح انوری و دم روح پرورت
باشد نسیم صبح چه در لطف و چه عتاب
هوش مصنوعی: تو مثل صبحی هستی که روشن و دل نواز است و نسیم صبح در رفتار تو، چه در مهربانی و چه در سرزنش، حس خوبی را منتقل می‌کند.
من غنچه ام شکفته شوم از نسیم صبح
نه زلف دلبرم که درآیم به پیچ و تاب
هوش مصنوعی: من مانند یک غنچه هستم که در نسیم صبح باز می‌شوم، نه زلف‌های معشوق که به پیچ و تاب بیفتم.
حقا نکرده ام گله این التفات تو
شاید که از سوال مقدر بود جواب
هوش مصنوعی: واقعاً من از توجه تو ناراضی نیستم، شاید پاسخ این سوال به همین شکل مقدر شده بود.
آخر زبذر شکوه خورشید کی رسد
یا خود چرا شکایت دریا کند سحاب
هوش مصنوعی: در نهایت، کی از دانه‌ی زیبایی خورشید نتیجه‌ای به عمل می‌آید؟ یا چرا ابرها از دریا شکایت می‌کنند؟
زین ها جمیع میگذرم کله کرده ام
گویم دقیقه ای بشنو این دقیقه یاب
هوش مصنوعی: من از تمام این مسائل عبور کرده‌ام و به خودم می‌گویم که لحظه‌ای گوش کن، این لحظه‌ی باارزش را درک کن.
گویند دوستان گله از دوستان کنند
و امروز دوست منحصر است اندران حیات
هوش مصنوعی: دوستان می‌گویند که از یکدیگر گله و شکایت می‌کنند، اما در زندگی امروز تنها دوستی که باقی مانده است، در میان همین جمع است.
حاشا من از دشمن خود کردمی گله
از بخت تیره کردمی و چرخ ناصواب
هوش مصنوعی: هرگز از دشمن خود شکایتی نکردم، بلکه از بخت بد خود و چرخ نادرست زمان ناله کردم.
کوته کنم حدیث که نزدیک نکته سنج
طول سخن جواب نباشد بود عذاب
هوش مصنوعی: باید صحبت را کوتاه کنم زیرا افرادی که نکته‌سنج و دقیق هستند، در برابر سخن طولانی پاسخی ندارند و این مستلزم عذابی است.