گنجور

شمارهٔ ۳۳

ای که هرگز نشود مست کسی
اگرش باده تو در جام کنی
تو بخیلی و منت گویم ابر
نه ازان روی که انعام کنی
بلکه زان روی که هرجا گذری
روز روشن را چون شام کنی
به مثل گر شودت گریه هوس
اشک را جای دگر وام کنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که هرگز نشود مست کسی
اگرش باده تو در جام کنی
هوش مصنوعی: ای کسی که هرگز نمی‌توانی فردی را در مستی غرق کنی، اگر باده‌ات را در جام او بریزی.
تو بخیلی و منت گویم ابر
نه ازان روی که انعام کنی
هوش مصنوعی: تو خیلی بخیل هستی و من نمی‌خواهم از این بگویم که به خاطر تو لطفی کرده‌ام.
بلکه زان روی که هرجا گذری
روز روشن را چون شام کنی
هوش مصنوعی: اگر تو به جایی بروی، روز را به شب تبدیل می‌کنی و همه جا را تیره و تار می‌کنی.
به مثل گر شودت گریه هوس
اشک را جای دگر وام کنی
هوش مصنوعی: اگر احساساتی به تو رو کند و بخواهی گریه کنی، کار دیگری انجام بده و اشک خود را به جای دیگری منتقل کن.