شمارهٔ ۲۹
هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار
چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام
دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود
کو جای من گرفته و من برکناره ام
کاری نساخت زاری من پیش دشمنان
بیچاره من اگر نکند دوست چاره ام
ای عشق گاه جان طلبی گاه دین و دل
اینها زدیگری یست بگو من چکاره ام
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار
چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام
هوش مصنوعی: هر تکهای از وجودم به خاطر ظلم و بیرحمی محبوب، مثل یک لشکر شکستخورده، پراکنده و پاره پاره شدهام.
دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود
کو جای من گرفته و من برکناره ام
هوش مصنوعی: دل من به شدت نگران و غمگین است و از این وضعیت شکایت دارد که چرا در این حال و روز به کناره نشستهام و جایی برای خودم ندارم.
کاری نساخت زاری من پیش دشمنان
بیچاره من اگر نکند دوست چاره ام
هوش مصنوعی: زاری و گریه من در برابر دشمنانم بیفایده است، اگر دوست من کاری برای نجاتم نکند.
ای عشق گاه جان طلبی گاه دین و دل
اینها زدیگری یست بگو من چکاره ام
هوش مصنوعی: ای عشق! گاهی جانم را میطلبی و گاهی دین و دل مرا. اینها نتیجه ارتباط با دیگری است. حال بگو، من چه نقشی دارم؟