گنجور

شمارهٔ ۲۷

خداوند آگهی کایم به خدمت
از آن آیم که آن دیدار بینم
نه زان آیم که هم چون حلقه ی در
نشینم بر در و دیوار بینم
درین مجلس که صاحب مجلش را
ز نخل عمر برخوردار بینم
اگرچه کمتر از من کم توان یافت
کم از خود بینم و بسیار بینم
مرا بر دل همین یارست ورنه
نیایم بیش چون کم بار بینم
بدا داری که در جنب عزیزیش
عزیزان جهان را خوار بینم
که گر آسان نیایم باز پیشت
ازین پس زندگی دشوار بینم
تو خورشیدی ولی مه نیستم من
چرا در هرمهت، یکبار بینم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خداوند آگهی کایم به خدمت
از آن آیم که آن دیدار بینم
هوش مصنوعی: خداوند، من به حضور تو می‌آیم تا به خاطر آن دیدار زیبا که با تو دارم، در خدمتت باشم.
نه زان آیم که هم چون حلقه ی در
نشینم بر در و دیوار بینم
هوش مصنوعی: من از اینجا نمی‌آیم که مانند حلقه‌ در، فقط بر در و دیوار نگاه کنم.
درین مجلس که صاحب مجلش را
ز نخل عمر برخوردار بینم
هوش مصنوعی: در این محفل، کسی را می‌بینم که از درخت عمر خود میوه می‌چیند و بهره‌مند است.
اگرچه کمتر از من کم توان یافت
کم از خود بینم و بسیار بینم
هوش مصنوعی: هر چند افراد کم‌توانی را کمتر از خودم می‌بینم، اما در درون خودم احساس کمتری را ندارم و از خودم چیزهای زیادی می‌بینم.
مرا بر دل همین یارست ورنه
نیایم بیش چون کم بار بینم
هوش مصنوعی: من تنها به خاطر دل همین یار می‌آیم، وگرنه اگر کمتر از او را ببینم، دیگر نمی‌آیم.
بدا داری که در جنب عزیزیش
عزیزان جهان را خوار بینم
هوش مصنوعی: من در کنار عزیزش، دیگر عزیزان جهان را ناچیز می‌بینم و از این موضوع احساس بدی دارم.
که گر آسان نیایم باز پیشت
ازین پس زندگی دشوار بینم
هوش مصنوعی: اگر به آسانی نتوانم به تو نزدیک شوم، از این پس زندگی را سخت‌تر می‌بینم.
تو خورشیدی ولی مه نیستم من
چرا در هرمهت، یکبار بینم
هوش مصنوعی: تو مثل خورشید درخشان هستی، اما من شبیه مه هستم. چرا یک بار هم نمی‌گذاری که در کنار تو باشم و نور و گرمای تو را حس کنم؟