شمارهٔ ۱۶
شاید که دیرتر کند از سینهام گذر
خواهم که ناوکت همه بر استخوان خورد
افتادگان کوی ترا با وطن چه کار
مرغی که جان دهد چه غم آشیان خورد
با آن که خون من خوری، از رشک سوختم
با غمزه کو که خون من از من نهان خورد
شمارهٔ ۱۵: میدهند از شوق آن رخساره جان از بهر آنشمارهٔ ۱۷: ز رویش بر فلک عکسی یست خود کی مثل او باشد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاید که دیرتر کند از سینهام گذر
خواهم که ناوکت همه بر استخوان خورد
هوش مصنوعی: شاید این احساس در نهایت زمان بیشتری را از قلب من بگذرد، زیرا این درد و رنج همچون چیزی است که بر استخوانهای من سنگینی میکند.
افتادگان کوی ترا با وطن چه کار
مرغی که جان دهد چه غم آشیان خورد
هوش مصنوعی: افراد بیخبر از تو، با وطن چه ارتباطی دارند؟ مانند پرندهای که زندگیاش را فدای آزادی میکند، برایش جایگاه و آشیان اهمیتی ندارد.
با آن که خون من خوری، از رشک سوختم
با غمزه کو که خون من از من نهان خورد
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه تو از من بهرهبرداری میکنی و به من آسیب میزنی، من با حسرت و حسد میسوزم. نمیدانم چه کسی به خاطر من از من پنهانی استفاده میکند.