گنجور

شمارهٔ ۱۴

عزیزی گفت با من دوش کای سلطان سوداگر
چرا با این قدر سامان به جنت متهم باشد
چو ماهی می کند جمع درم اما نمیداند
که صید ماهیی جایز بود کانرا درم باشد
بدو گفتم کریمش گرچه نتوان گفت البته
ولی اطلاق جنت هم به یک معنی ستم باشد
خیس مطلقش گفتن نشاید زانکه گر او را
بود با لذات بخلی بالغرض گاهی کرم باشد
به مردم میرسد فیضش ولی چون گریه شادی
پس از عمری که واقع می‌شود بسیار کم باشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عزیزی گفت با من دوش کای سلطان سوداگر
چرا با این قدر سامان به جنت متهم باشد
هوش مصنوعی: دوست عزیزم گفت، ای سلطان تجار، چرا با این همه امکانات و تجهیزات، به بهشت متهم شده‌ای؟
چو ماهی می کند جمع درم اما نمیداند
که صید ماهیی جایز بود کانرا درم باشد
هوش مصنوعی: انسان مانند ماهی در تلاش است تا چیزی را جمع‌آوری کند، اما نمی‌داند که ممکن است در این راه به دام بیفتد. او نمی‌داند که ممکن است چیزهایی که جمع می‌کند، به راحتی از دستش برود یا برعکس، خود او نیز به دام بیفتد.
بدو گفتم کریمش گرچه نتوان گفت البته
ولی اطلاق جنت هم به یک معنی ستم باشد
هوش مصنوعی: به او گفتم هرچند نمی‌توان به وضوح کیفیت کرامتش را بیان کرد، اما نام بردن از بهشت نیز به نوعی ناعادلانه است.
خیس مطلقش گفتن نشاید زانکه گر او را
بود با لذات بخلی بالغرض گاهی کرم باشد
هوش مصنوعی: برخی ممکن است بگویند که نمی‌توان به طور مطلق درباره او قضاوت کرد، زیرا اگر او با لذت‌ها روبه‌رو باشد، ممکن است برخی اوقات بخشنده باشد.
به مردم میرسد فیضش ولی چون گریه شادی
پس از عمری که واقع می‌شود بسیار کم باشد
هوش مصنوعی: خوشحالی و نعمت‌های او به مردم می‌رسد، اما مانند گریه‌ای است که بعد از سال‌ها به خاطر شادی پیش می‌آید و خیلی کم پیش می‌آید.