گنجور

شمارهٔ ۵۹

تو چون هرگز غمی از خاطرم بیرون نمی‌کردی
دریغا دم به دم درد و غمم افزون نمی‌کردی
مصیبت‌های پی در پی دمادم گریه می‌خواهد
چه می‌کردم اگر هردم دلم را خون نمی‌کردی؟
مگو حسنی ندارم من، مکن خورشید را پنهان
اگر لیلی نمی‌بودی، مرا مجنون نمی‌کردی
تو می گفتی سگی از آستان خویش خواهم کرد
چرا امیدوارم می‌نمودی چون نمی‌کردی
ز رنگ زرد رازم فاش می‌شد گر به خون دل
دمادم چهره‌ام از خون اگر گلگون نمی‌کردی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو چون هرگز غمی از خاطرم بیرون نمی‌کردی
دریغا دم به دم درد و غمم افزون نمی‌کردی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به شخصی اشاره می‌کند که همواره در فکر و یاد اوست. او می‌گوید: هرگز نتوانسته‌ای که غم و ناراحتی‌ام را از دل بیرون ببری و این جای تأسف دارد، زیرا هر لحظه درد و غمم بیشتر می‌شود.
مصیبت‌های پی در پی دمادم گریه می‌خواهد
چه می‌کردم اگر هردم دلم را خون نمی‌کردی؟
هوش مصنوعی: در برابر مشکلات و مصیبت‌های مداوم، گریه و ابراز احساسات لازم است. اگر همیشه دلم را با درد و غم پر نمی‌کردی، نمی‌دانم چگونه می‌توانستم با این دردها کنار بیایم.
مگو حسنی ندارم من، مکن خورشید را پنهان
اگر لیلی نمی‌بودی، مرا مجنون نمی‌کردی
هوش مصنوعی: نگو که من هیچ خوبی ندارم، زیرا نگذار که خورشید پنهان شود. اگر لیلی وجود نداشت، هرگز مجنون نمی‌شدم.
تو می گفتی سگی از آستان خویش خواهم کرد
چرا امیدوارم می‌نمودی چون نمی‌کردی
هوش مصنوعی: تو می‌گفتی که از درگاه خودم از تو پذیرایی می‌کنم، اما امیدوار بودم که این کار را انجام می‌دهی، در حالی که تو هرگز این کار را نکردی.
ز رنگ زرد رازم فاش می‌شد گر به خون دل
دمادم چهره‌ام از خون اگر گلگون نمی‌کردی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر قلب شکسته‌ام چهره‌ام همیشه سرخ و گلگون بود، راز دل‌تنگی‌ام که به خاطر رنگ زرد چهره‌ام فاش می‌شد.